در فتنه بستن دهان بستن است.
امیرخسرو دهلوی.
|| کنایه است از خاموش کردن و به سکوت واداشتن کسی را. ( از یادداشت مؤلف ) : پس آنگه به زانوی عزت نشست
زبان برگشادو دهانها ببست.
سعدی.
دهان خصم و زبان حسود نتوان بست رضای دوست به دست آر و دیگران بگذار.
سعدی.
- امثال :در دروازه ها را می توان بست دهان مردم را نمی توان بست . ( یادداشت مؤلف ).