ده کیا

لغت نامه دهخدا

ده کیا. [ دِه ْ ] ( اِ مرکب ) رئیس ده و مقدم ده. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). به معنی دهخداست. ( فرهنگ جهانگیری ). مقدم ده. ( از شرفنامه منیری ). کدخدا. دهبان. ( یادداشت مؤلف ) :
اندر همه ده جوی نه ما را
ما لاف زنان که ده کیاییم .
سنایی.
خواهی که نزل ما دهدت ده کیای دهر
بستان گشاد نامه به عنوان صبحگاه.
خاقانی.
چون آهوان گیا چرم از صحنهای دشت
اندیک نگذرم به در ده کیای نان.
خاقانی.
درین هفت ده زیر و نه شهر بالا
ورای خرد ده کیایی نیابی.
خاقانی.
همه ده کیا آن و ده بی کیا.
کمال اسماعیل.
|| نوعی از میوه پخته شده با غذا. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) رئیس ده دهخدا .

فرهنگ معین

(دِ ) (اِمر. ) رئیس ده ، دهخدا.

فرهنگ عمید

کدخدا، دهخدا، رئیس و بزرگ تر ده.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ده کیاده کیاده کیاده کیا
داری گشادنامه جان در دِهِ فلک/ گو دِه کیا که نُزلِ تو اینجا برافکند ( خاقانی ) 🔸فرمان سرگشاده جان در، دِه فلک به دست تست، بزرگ ده را بگو که نصیب و روزی تو را در زمین مقرر کند. ( خاقانی، دکتر عباس ماهیار ) .