ده روز
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
ده روز ؛ ده روزه. کنایه است از مدت قلیل و زمان اندک. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از غیاث ) :
ما از این هستی ده روز به جان آمده ایم
وای بر خضر که زندانی عمر ابد است.
صائب ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
ده روز عیش چون نکند دل در انتظار
گر سن غم به محنت صد ساله مبهم است.
طالب آملی ( از آنندراج ) .
چون زلف تو سر رشته عیش از کف من برد
ده روز که با عقل بدآموز نشستم.
لسانی ( از آنندراج ) .
ما از این هستی ده روز به جان آمده ایم
وای بر خضر که زندانی عمر ابد است.
صائب ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
ده روز عیش چون نکند دل در انتظار
گر سن غم به محنت صد ساله مبهم است.
طالب آملی ( از آنندراج ) .
چون زلف تو سر رشته عیش از کف من برد
ده روز که با عقل بدآموز نشستم.
لسانی ( از آنندراج ) .