بداندیش تو دهاک است و ده آک
تو ای خسرو فریدونی فریدون.
قطران.
کیکاوس که در سر سودای آسمان پیمایی داشت... و دهاک [ ضحاک ] که زمین پهناور و دراز را زیر و زبر نمود از دست مرگ نجستند. ( خرده اوستا ص 176 ). واین آتش است که با دهاک [ ضحاک ] پیکار کرد. ( مزدیسنا و ادب پارسی ص 220 ). این عید [ سده ] را گاهی به هوشنگ... و گاهی به بیوراسپ ظالم یا دهاک ( که فردوسی او را ضحاک می نامد ) نسبت داده اند. ( ایران در زمان ساسانیان ص 200 ). کاوک در ازمنه داستانی قدیم مردمان را بر دهاک ( ضحاک ) ظالم شورانید. ( ایران در زمان ساسانیان ص 238 ). چون هزار سال از دوره ظلم دهاک ( ضحاک ) غاصب سپری شد آهنگری کاوگ نام پیش دامن چرمین خود را بر نیزه کرد و قدم در میدان شورش نهاد شورشیان دهاک را از تخت به زیر آوردند و فریدون را... بر سریر پادشاهی نشاندند. ( از ایران در زمان ساسانیان ص 525 ). و رجوع به ضحاک و بیوراسب شود.، دهاک. [ دَ ] ( اِ ) مراتب عشرات در اعداد. ( ناظم الاطباء ).