دنیوی

/donyavi/

مترادف دنیوی: دنیایی، دهری، مادی

متضاد دنیوی: اخروی

برابر پارسی: گیتایی، گیتُوی، گیتیانه

معنی انگلیسی:
mundane, secular, earthbound, earthly, mortal, mundanely, planetary, profane, temporal, terrestrial, world, worldly

لغت نامه دهخدا

دنیوی. [ دُن ْ ی َ وی ی / وی ] ( از ع ، ص نسبی ) منسوب است به دنیا. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج )( از غیاث ) ( ناظم الاطباء ). دنیاوی. دنیایی. نقیض اخروی. ( یادداشت مؤلف ): و می خواستیم که ثمره آن از حطام دنیوی هرچه تمامتر بیابد. ( کلیله و دمنه ). عاقل... بداند که خواهش دنیوی... بجز پشیمانی ثمره ای ندارد. ( کلیله و دمنه ). و رجوع به دنیایی و دنیاوی شود.

فرهنگ فارسی

دنیاوی، منسوب به دنیا، جهانی
( صفت ) منسوب بدنی دنیاوی قیود دنیوی .

فرهنگ عمید

دنیایی.

مترادف ها

terrestrial (صفت)
زمینی، خاکی، دنیوی، این جهانی

earthy (صفت)
زمینی، خاکی، دنیوی، خاک مانند، عاری از خیال

secular (صفت)
عرفی، دنیوی، غیر روحانی، وابسته بدنیا

temporal (صفت)
جسمانی، عرفی، دنیوی، موقتی، غیر روحانی، زمانی، وابسته به گیجگاه، شقیقه ای، زودگذر فانی

worldly (صفت)
جسمانی، مادی، خاکی، دنیوی، این جهانی

mundane (صفت)
خاکی، دنیوی، این جهانی

sublunar (صفت)
زمینی، دنیوی، این جهانی، واقع در زیر قمر

sublunary (صفت)
زمینی، دنیوی، این جهانی، واقع در زیر قمر

terrene (صفت)
زمینی، خاکی، دنیوی

فارسی به عربی

ارضی , ترابی , دنیوی

پیشنهاد کاربران

مادی
گیتیک، گیتایی
این سری. [ س َ ] ( ص نسبی ) این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری :
هر ذلیلی که حق عزیز کند
آن عزیزیش این سری منگر.
خاقانی.
|| ظاهری. عرضی. ( فرهنگ فارسی معین ) .
این جهانی

بپرس