در اساطیر یونان، جهان زیرین یا دنیای مردگان هادس نامیده می شود که سرزمینی مجزا و یکی از سه عالمِ تشکیل دهندهٔ کیهان است. هادس جایی است که فرد پس از مرگ به آنجا می رود و نام خود را از خدایی یونانی به نام هادس که پادشاه دنیای مردگان است، دارد. هرمس، پیام آور خدایان یونانی، ارواح مردهٔ اشخاص را به دنیای مردگان می برد و در ساحل رودخانهٔ استوکس که میان مرگ و زندگی جدایی افکنده، رهایشان می کند. خارون، که به «مرد قایق بر» نیز معروف است، ارواحی که طلا به همراه داشته باشند را از رودخانه به نزد هادس خدای مردگان می برد. بر اساس این عقیده مردم در دوره هلنیستی به دفن سکه های خارون در کنار مردگان خود روی آوردند تا روح آنان بتواند هزینهٔ عبور خود از رودخانه را بپردازند. روح پس از عبور توسط قاضیان هادس که پسران زئوس به نام های ایاکوس، رادامانتوس و مینوس هستند، قضاوت و سپس به سرزمین های الیزیوم، تارتاروس یا دشت آسفودل فرستاده می شود. سرزمین الیزیوم یا جزایر مبارکه مقصد کسانی بود که زندگی پاکی داشتند. این منطقه شامل مزارع سبز، دره ها و کوه ها بود، همه در آنجا آرام و راضی بودند و خورشید همیشه در آنجا می درخشید. تارتاروس برای افرادی بود که به خدایان توهین کرده بودند، یا فقط سرکش و آگاهانه شرور بودند. دشت آسفودل نیز سهم آنانی بود که گناهان و نیکویی هایشان به یک مقدار بود. برخی از قهرمانان افسانه ای یونانی اجازه پیدا کردند با سفر به دنیای مردگان از دنیای زیرین دیدن کنند.
در اساطیر اولیه ( مثلاً، ایلیاد و ادیسه اثر هومر ) ، مردگان صرف نظر از اعمالشان در طول حیات در کنار هم قرار می گرفتند. با این حال، در اساطیر بعدی ( مثلاً، فلسفهٔ افلاطونی ) عناصر قضاوت پس از مرگ با جدا شدن افراد خوب و بد به مرور ظهور کردند. در دورهٔ کلاسیک، سنت های یونانی دربارهٔ زندگی پس از مرگ به شاخه های مختلفی منشعب شدند. از قرن ششم قبل از میلاد به بعد، آنها به این باور رسیدند کسانی که در برخی از مناسک مخفی، پاگشایی شده بودند، می توانند انتظار وجود پربرکت تری نسبت به کسانی که پاگشایی نشده بودند، داشته باشند. از آنجا که این فرقه ها به پیروان خود امید یک زندگی پس از مرگ آرام و شاد می دادند و مهم تر از آن، ادعا می کردند که حقایق پنهانی را آشکار می کنند که منجر به زندگی بهتر و غنی تر روی زمین می شود، به فرقه های اسرارآمیز معروف شدند. رومیان نیز دارای نظام اعتقادی مشابهی با یونانیان در مورد زندگی پس از مرگ بودند، به طوری که هادسِ یونانی در روم به پلوتون معروف شد.





این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر اساطیر اولیه ( مثلاً، ایلیاد و ادیسه اثر هومر ) ، مردگان صرف نظر از اعمالشان در طول حیات در کنار هم قرار می گرفتند. با این حال، در اساطیر بعدی ( مثلاً، فلسفهٔ افلاطونی ) عناصر قضاوت پس از مرگ با جدا شدن افراد خوب و بد به مرور ظهور کردند. در دورهٔ کلاسیک، سنت های یونانی دربارهٔ زندگی پس از مرگ به شاخه های مختلفی منشعب شدند. از قرن ششم قبل از میلاد به بعد، آنها به این باور رسیدند کسانی که در برخی از مناسک مخفی، پاگشایی شده بودند، می توانند انتظار وجود پربرکت تری نسبت به کسانی که پاگشایی نشده بودند، داشته باشند. از آنجا که این فرقه ها به پیروان خود امید یک زندگی پس از مرگ آرام و شاد می دادند و مهم تر از آن، ادعا می کردند که حقایق پنهانی را آشکار می کنند که منجر به زندگی بهتر و غنی تر روی زمین می شود، به فرقه های اسرارآمیز معروف شدند. رومیان نیز دارای نظام اعتقادی مشابهی با یونانیان در مورد زندگی پس از مرگ بودند، به طوری که هادسِ یونانی در روم به پلوتون معروف شد.





