Die kommende Welt با تلفظ دی کُمِّنده وِلت به زبان آلمانی معادل دنیای آینده به زبان فارسی به معنای ادامه تاریخ این دنیا تا پایان آن نیست بلکه به معنای دنیای دیگریست که پس از پایان این دنیا از خمیرمایه ساختاری همین دنیا پس از وقوع مهبانگ بعدی به ظهور و پیدایش خواهد رسید. هیچ کدام از بینش ها و باور ها و تصورات از دنیای بَعدی یا دنیای آتی یا آینده مندرج در کتب دینی حقیقت ندارند. حقیقت اینست که خدای حقیقی و واقعی، بی حد و مرز، بیکران یا بینهایت و بی نیاز مطلق که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد یعنی خدا از دیدگاه علمی ( و نه خدای کلمه ای، مفهومی، ایده ای و نیازمند از دیگاه دینی و فلسفی و عرفانی منجمله بیخدائی آتئیستی ) محیط و محتوای هر کدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار را از ابعاد فراوان و بیکران خویش در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین آفریده و نه فقط یک جهان تک و تنها و منزوی و آنهم از ظلمت و عدم و نیستی. هستی و وجود خدای حقیقی و واقعی بیکران یا بینهایت است و لذا هیچ هستی و هیچ وجود دیگری نمیتواند غیر از آن و در خارج یا بیرون از آن وجود داشته باشد. کلمه یا عبارت ماسوی الله که در ادبیات دینی در فضای زبان فارسی مورد مصرف و تغذیه قرار دارد، در اصل و ریشه به معنای " غیرِ الله " نبوده و نمیباشد بلکه از دو کلمه فارسی با پسوند الله به شکل زیر ساخته شده : ما ضمیر اول شخص جمع و سوی به معنای به سویِ. یعنی ما بسوی الله در حرکت هستیم بر مصداق انا لله و انا علیه راجعون. مفهوم یا پدیده ای به نام غیر، فقط در مورد موجودات محدود و متناهی صدق میکند و حقیقت دارد و نه در مورد یک موجود نامتناهی، بی کران ، بی نهایت، بی حد و مرز . در همین زمینه یکی از اشتباهات بنیادی هگل در علم منطق این است که طبیعت را غیرِ خدا پنداشته، در صورتیکه این طبیعت خود خدا میباشد. اما چون خدای حقیقی و واقعی بیکران یا بینهایت میباشد، لذا این طبیعت و یا بطور کلی محتوا و محیط این گیتی یا کیهان و یا این جهان قطره ناچیزیست در بین جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار. خدای حقیقی و واقعی در محتوای هرکدام از جهان های بیشمار دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست. این هفت عالم یا دنیا در ظهورات یا پیدایشات متوالی در طول هم و پشت سر همدیگر از طریق گردش وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن، همیشه تا پایان این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدء و معاد از دیدگاه نوین علمی و نه از دیدگاه کلاسیک یا قدیمی دینی ) پنج تا روحی روانی خواهند بود با بذر قابل رشد مادی و دو تا مادی روانی با بذر قابل رشد روحی. ما انسان ها و بقیه موجودات در طول این سفر و تا پایان آن فقط در این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پائین ترین پله تکاملی و نازل ترین نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین پله تکاملی و برترین نشئگی طبیعی، از مادر متولد میشویم و عشق و زندگی های نسبی و محدود دنیوی را تجربه و پشت سر رها میکنیم. نیمزوج های آسمانی و جاودانه خاص و ویژه هرکدام از ما افراد انسانی با جنسیت معکوس، همیشه در یک دنیای مادی روانی با بذر قابل رشد روحی مثل همین دنیا از مادر متولد میشوند و عشق و زندگی دنیوی خود را مثل ما تجربه و پشت سر رها میکنند. هر کدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه به شکل خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج مذکر و موئنث آسمانی و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم. در طول این سفر ، آن هشت عضو خانوادگی در پنج عالم یا دنیای روحی روانی با بذر قابل رشد مادی به ظهور و پیدایش میرسند و عشق و زندگی های دنیوی خود را تجربه و سپری می نمایند. حال ممکن است که این سوال از طرف خوانندگان تیز هوش و نکته سنج گرامی طرح گردد که آن هشت عضو خانوادگی چرا در هشت عالم یا دنیا زیر سقف هشت آسمان و روی هشت کره زمین روحی روانی با بذر قابل رشد مادی به ظهور و پیدایش نمی رسند بلکه در پنج عالم یا دنیا زیر سقف پنج آسمان و روی پنج کره زمین ؟
... [مشاهده متن کامل]
پاسخ : نه نوآه ( نوح ) و نه آبراهام ( ابراهیم ) و نه موسا
( موسی ) و نه ایسا ( عیسی ) و نه محمّد در قید حیات اند که بتوانند در مورد آسمان های هفتگانه و یک زمین ساکن و ثابت در مرکز مشترک آنها از نوع ارسطوئی و یا با فرمولبندی کلامی قرآن به شکل سماوات سبع و الارض و یا به شکل السماوات و الارضین سبع، مقداری روشن تر و پاک و منزه از ابهامات و اوهامات و خرافات و تاریکی های انباشته شده بر روی حقیقت و نور آن، برایمان توضیح دهند و اندیشمندان و متفکرین و خیالپردازان پیرو آنان هم اصولا هنر دیگری کسب نکرده اند غیر از بازی کردن با کلمات و عبارات و بافتن آنها هنوز نمیداند که یَهوَه ی موسا و پدر آسمانی ایسا و الله ( ال اله ) محمّد فقط سه نام یا سه لوگو و یا سه برچسب اند بر روی خدای احد، واحد و یگانه یعنی خدای حقیقی و واقعی و نه خود وی. نام های گوناگون دیگر به زبان های مختلف اقوام دیگر منجمله خدای خودمان فقط نام اند که توسط انسان بر روی صاحب یا مالک هستی و وجود بیکران نهاده شده اند و نه خود وی.
نتیجه کلی اینکه از دل و زمینه عهد یا پیمان و یا وصیت قدیم قوم یهود، عهد یا پیمان و یا وصیت جدید اقوام مسیحی تولد یافته و قرآن بدون ادعای عهد یا پیمان و یا وصیت نوین یا نوتر از دل و زمینه آندو تولد یافته و این سه دین دارای دو داستان مبدئی و بنیادی اند؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا که دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسا و سپس محمّد ) ابلاغ نگردیده . ضامن پایداری پیمان قدیم خون گاو و ضامن پایداری پیمان جدید خون ایسا بوده و شاید ضامن پایداری باور به رسالت پیامبر اسلام ( منتخب، برگزیده، اعزام شده، رسول و ولی الله ) قربانی گوسفند به هنگام عید قربان و سفر به مکّه و زیارت خانه کعبه بوده باشد. اما جهان بینی نوین یا نو ترین بینش و باور و ایمان و امید به خدای حقیقی و واقعی ، علمی خواهد بود. تولید بینش و باور علمی به عهده دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات نمی باشد بلکه به عهده فلاسفه علمی و آنهم مشروط بر اینکه در قدم اول بتوانند شناخت ها و تئوری های علمی را بفهمند و درک کنند و سپس آنها را طوری به زبان ساده تفسیر نمایند که برای انسان عادی ( حتا بیسواد ) به سهولت قابل دریافت و تغذیه و هضم و جذب و محسوس و فهم و درک باشد بدون تولید مواد زائد از قبیل اوهامات و ابهامات و خرافات از نوع بینش ها و باور های آئینی و دینی. چنین فلاسفه ای هنوز از مادر نزائیده اند.
عشق و زندگی قبلی من در این دنیا هیچ چیز و هیچ طَور دیگری نبوده غیر از همین عشق و زندگی در یک مدار و مرتبه و درجه تکاملی پائین تر از این مدار و مرتبه و درجه فعلی و عشق و زندگی بعدی من در همین دنیا هیچ چیز و هیچ طور دیگری نخواهد بود غیر از همین عشق و زندگی در یک مدار و مرتبه و درجه تکاملی برتر از این درجه تکاملی فعلی و والدین یا پدر و مادر و خواهران و برادران و . . . ام در طول این سفر دایره وار از آغاز تا پایان آن همین ها خواهند بود و الا آخر تا بازگشت به حالت بهشت برین روی یک مسیر دایره ای شکل و آنهم بدون حضور در دادگاه عدل الاهی از دیدگاه حضرات زرتشت و موسا و ایسا و محمّد و اعم و ذالک یا غیره و آنهم در پایان این سفر مقطعی بدون بر انگیخته شدن از قبر بلکه از نو آفریده شدن به همان سان آفرینش ازلی یا اولیه و در همان سن معتدل ملکوتی یا آسمانی مبدئی . این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی بین دو بهشت برین متوالی در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار به خود خدای حقیقی و واقعی تعلق دارد در قالب موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و نه به جوهر ملاصدرا که معلوم نیست چیست.