یک دلیل و برهان محکم و سفت و سخت و نشکن در اثبات وجود داشتن دنیا های موازی. بر خلاف دیدگاه کیهان شناسی ارسطو ، بینهایت نمی تواند دارای یک مرکز واحد و یگانه باشد. هرنقطه هندسی یا فیزیکی دلخواه در پهنه بیکرانی میتواند نقش یک مرکز دلخواه و محلی را بازی کند، اما هرگز نمیتواند مرکز منحصر به فرد و یگانه کل بینهایت باشد. اصل مرکزیت همیشه با اصل محدویت همراه است و هر دوی آنها نمی توانند مستقل و جدا از هم وجود داشته باشند. دموکریت متفکر و فیلسوف برجسته یوان باستان بر این باور بود که در مکان بیکران و نامتناهی وجود یک دنیای محدود و متناهی و تنها و منزوی بسیار نامحتمل می باشد و در اطراف آن میتوانند دنیا های بیشمار دیگری وجود داشته باشند. بعد ها افلاطون این نظریه یا فرضیه مفید را با استدلالی کودکانه رد نمود. وی معتقد بود که خداوند فقط یک جهان را به خوبی و زیبایی خویش آفریده است و نه مجموعه ای از جهان ها را. با این وجود خود او به دو دنیا باور داشت، یکی دنیای ایده ها و دیگری دنیای محسوسات. در بین حکیمان مسلمان فارسی زبان این دو دنیا معروف شدند به عالم اعلا یا علیلا یا عالم العلیین و یا عالم بالا و دیگری عالم سفلا یا عالم اسفل یا عالم اسفل السافلین و یا عالم پایین که امروز تحت عنوان جهان بینی ماوراء الطبیعه افلاطون معرف است. ارسطو که مخالف دو دنیای استاد خویش بود، به یک جهان بیکران قائل شد که دارای یک مرکز واحد است و طبع اجسام و موجودات سنگین به سوی آن معطوف و اجسام و موجودات سبک میل به دور شدن از آنرا دارند. همچنین معتقد بود که اگر دنیا های دیگری غیر از این دنیا وجود داشته باشند آنگاه آنها هم دارای مراکز خواهند بود و طبایع موجودات دچار سرگردانی خواهند شد که سمت کدام مرکز میل داشته باشند. آیا کودکانه ترین استدلال های کیهان شناسی از این دو نوع افلاطونی و ارسطویی تا کنون شنیده ایم. اما باید اعتراف کرد که هرکدام از این دو فرضیه یا نطریه از زیبایی خاص و شگفت انگیز برخوردارند گرچه نظریه دموکریت از دیدگاه عصر جدید به حقیقت خیلی نزدیک تر است. مدت ها قبل از فلاسفه یونان باستان، زرتشت به دو جهان باور داشت، یکی مینوی و دیگری گیتیگی و به زبان امروز معنوی و مادی. در مقایسه با افلاطون مفید بودن نظریه و باور زرتشت این بود که آن دو دنیا اجین درهم اند و جدا و مستقل از هم وجود ندارند.
... [مشاهده متن کامل]
دلیل محکم و سفت و سخت و نشکن دیگر در حقیقت داشتن وجود دنیا ها یا جهان های موازی به شرح زیر است : من و هر چیز دیگری هرچقدر هم که بزرگ باشیم در مقایسه با بیکرانی و نامتناهی و بی نهایت از هر لحاظ برابر با صفر خواهیم بود. اما من و چیز های واقعی دیگر صفر نیستیم و دارای مقدار و اندازه می باشیم. این تناقض عینی را چگونه می توان رفع نمود؟ پاسخ : حل یا رفع این تناقض تنها یک راه حل دارد و از دو حالت خارج نیست، یکی اینکه بینهایت باید ضرورتا دارای نهایت و مرز و محیط و کرانه باشد و این حالت نمیتواند حقیقت داشته باشد زیرا آنگاه بینهایت بودنِ بینهایت بی معنی میگردد. حالت دوم این است که بینهایت ضرورتا باید به واحد های محدود و متناهی تقسیم گردیده باشد. من و چیز های دیگر که در یکی از این واحد های محدود و متناهی قرار داریم ، دیگر از لحاظ مقدار و اندازه در مقایسه با کرانه و مرز محدود این واحد نمی توانیم برابر با صفر باشیم ولو بسیار ناچیز . بنا بر این اگر پهنه بینهایت و بیکرانی به واحد های محدود و متناهی تقسیم نمی گردید، من و چیز های دیگر هرگز به وجود نمی آمدیم. به عبارتی دیگر حضور و ظهور مخلوقات تنها در یک کیهان یا گیتی یا عالم یا دنیا و یا جهان محدود و متناهی امکان پذیر است و نه در جهان و دنیا و عالم و گیتی و کیهان نامتناهی و بیکران. اما جهان و دنیا و عالم و گیتی و کیهان میتوانند از لحاظ عددی بیشمار باشند. و کلیه مخلوقات درون هرکدام از آنها از لحاظ تعداد میتوانند محدود و به شمار باشند گرچه بسیار. در صورت علاقه بیشتر خواننده گرامی میتواند در همین سایت به عوالم هفتگانه، مه بانگ ، بیگ بنگ، گرانش کوانتایی ( یا کوانتمی ) ، ازل و ابد، بیزمانی و بیمکانی ، ماده و روح و روان و جان ، حضرات خمس ، معاد و قیامت و رستاخیز ، فرمول تخیلی و علمی عشق، فرمول همه چیز و همه کس، نظریه های ریسمان و اِم و حلقه، امشاسپند، علت و معلول ، برهان نظم ، مثلث عشق ( ونه عشق مثلثی ) ، ایده آلیسم، صِوَر خیال، کاتِ گوری ها مراجعه نماید و از طریق آنها اثبات وجود واقعی و عینی خداوند و چگونگی اجرای طرح مطلق خلقت و آفرینش و حقیقت موجود بودن جهان های بیشمار و دنیا های موازی را احساس و لمس نماید. البته خدای واقعی و عینی و حقیقی از دیدگاه علوم طبیعی و تجربی و فلسفه و عرفان علمی و نه خدای غیبی و خیالی و اوهامی از دیدگاه الهیات و حکمت و عرفان دینی.
در پایان یک اشاره کوتاه به وجود انسان: از دیدگاه نوین مکانیک ذرات و امواج ( مکانیک کوانتایی یا کوانتمی ) انسان موجودی است ده لایه ای یا به عبارتی دیگر وجود انسان دارای 10 حالت کواتنایی می باشد. از این ده حالت در عالم شهود فعلی که یکی از مراتب هفتگانه عالم غیب می باشد، فقط یکی از آنها به واقعیت تبدیل گردیده و به ظهور رسیده است و به صورت مرد یا زن با حواس پنجگانه قابل رویئت و دریافت می باشد. 9 حالت دیگر بصورت صِوَر یا تصاویر ذهنی، امکانات بالقوه ، قوا و استعداد های محض ، الگوها و طرح های ثابت و جاودانه در ذهن خداوند و در باطن انسان در پشت پرده ضخیم ظاهر و آشکار مثل گنجینه ای پر بها در دل خاک نهفته اند و با حواس پنجگانه قابل دریافت و درک نمی باشند. کشف آنها شاید به تابش نور الاهی در دل باطنی ( نه دل گوشتی ) و انعکاس پرتو های آن در قالب الهامات و القاء آت درونی نیازی نداشته باشد بلکه به کمک فهم تیزبین و عقل واقع گرای بیدار گشته و روشن شده و به آگاهی رسیده. از آن 9 حالت کوانتایی 3 تا انفرادی اند و 6 تا بصورت زوج های دوتایی سه گانه که خودی می باشند. در مجموع وجود انسان برای ظهور کامل به هفت عالم نیازمند است که بر اثر وقوع مه بانگ های متوالی ( هفتگانه ) پشت سر هم آفریده خواهند شد و آنهم در دو جهت مخالف و همزمان ، یکی نزولی و دیگری صعودی و آنهم در دو نوع جهان های بیشمار ، یکی نزولی - ازلی و دیگری صعودی - ابدی. در پایان این کلام کودکانه بحث امروز را با بیان دوبیت شعر از حافظ به پایان می رسانم :
ای شیخ بیا پیاله ای از شراب ما نوش
که
مثال ش در کوثر و زمزم یافت نگردد
... [مشاهده متن کامل]
دلیل محکم و سفت و سخت و نشکن دیگر در حقیقت داشتن وجود دنیا ها یا جهان های موازی به شرح زیر است : من و هر چیز دیگری هرچقدر هم که بزرگ باشیم در مقایسه با بیکرانی و نامتناهی و بی نهایت از هر لحاظ برابر با صفر خواهیم بود. اما من و چیز های واقعی دیگر صفر نیستیم و دارای مقدار و اندازه می باشیم. این تناقض عینی را چگونه می توان رفع نمود؟ پاسخ : حل یا رفع این تناقض تنها یک راه حل دارد و از دو حالت خارج نیست، یکی اینکه بینهایت باید ضرورتا دارای نهایت و مرز و محیط و کرانه باشد و این حالت نمیتواند حقیقت داشته باشد زیرا آنگاه بینهایت بودنِ بینهایت بی معنی میگردد. حالت دوم این است که بینهایت ضرورتا باید به واحد های محدود و متناهی تقسیم گردیده باشد. من و چیز های دیگر که در یکی از این واحد های محدود و متناهی قرار داریم ، دیگر از لحاظ مقدار و اندازه در مقایسه با کرانه و مرز محدود این واحد نمی توانیم برابر با صفر باشیم ولو بسیار ناچیز . بنا بر این اگر پهنه بینهایت و بیکرانی به واحد های محدود و متناهی تقسیم نمی گردید، من و چیز های دیگر هرگز به وجود نمی آمدیم. به عبارتی دیگر حضور و ظهور مخلوقات تنها در یک کیهان یا گیتی یا عالم یا دنیا و یا جهان محدود و متناهی امکان پذیر است و نه در جهان و دنیا و عالم و گیتی و کیهان نامتناهی و بیکران. اما جهان و دنیا و عالم و گیتی و کیهان میتوانند از لحاظ عددی بیشمار باشند. و کلیه مخلوقات درون هرکدام از آنها از لحاظ تعداد میتوانند محدود و به شمار باشند گرچه بسیار. در صورت علاقه بیشتر خواننده گرامی میتواند در همین سایت به عوالم هفتگانه، مه بانگ ، بیگ بنگ، گرانش کوانتایی ( یا کوانتمی ) ، ازل و ابد، بیزمانی و بیمکانی ، ماده و روح و روان و جان ، حضرات خمس ، معاد و قیامت و رستاخیز ، فرمول تخیلی و علمی عشق، فرمول همه چیز و همه کس، نظریه های ریسمان و اِم و حلقه، امشاسپند، علت و معلول ، برهان نظم ، مثلث عشق ( ونه عشق مثلثی ) ، ایده آلیسم، صِوَر خیال، کاتِ گوری ها مراجعه نماید و از طریق آنها اثبات وجود واقعی و عینی خداوند و چگونگی اجرای طرح مطلق خلقت و آفرینش و حقیقت موجود بودن جهان های بیشمار و دنیا های موازی را احساس و لمس نماید. البته خدای واقعی و عینی و حقیقی از دیدگاه علوم طبیعی و تجربی و فلسفه و عرفان علمی و نه خدای غیبی و خیالی و اوهامی از دیدگاه الهیات و حکمت و عرفان دینی.
در پایان یک اشاره کوتاه به وجود انسان: از دیدگاه نوین مکانیک ذرات و امواج ( مکانیک کوانتایی یا کوانتمی ) انسان موجودی است ده لایه ای یا به عبارتی دیگر وجود انسان دارای 10 حالت کواتنایی می باشد. از این ده حالت در عالم شهود فعلی که یکی از مراتب هفتگانه عالم غیب می باشد، فقط یکی از آنها به واقعیت تبدیل گردیده و به ظهور رسیده است و به صورت مرد یا زن با حواس پنجگانه قابل رویئت و دریافت می باشد. 9 حالت دیگر بصورت صِوَر یا تصاویر ذهنی، امکانات بالقوه ، قوا و استعداد های محض ، الگوها و طرح های ثابت و جاودانه در ذهن خداوند و در باطن انسان در پشت پرده ضخیم ظاهر و آشکار مثل گنجینه ای پر بها در دل خاک نهفته اند و با حواس پنجگانه قابل دریافت و درک نمی باشند. کشف آنها شاید به تابش نور الاهی در دل باطنی ( نه دل گوشتی ) و انعکاس پرتو های آن در قالب الهامات و القاء آت درونی نیازی نداشته باشد بلکه به کمک فهم تیزبین و عقل واقع گرای بیدار گشته و روشن شده و به آگاهی رسیده. از آن 9 حالت کوانتایی 3 تا انفرادی اند و 6 تا بصورت زوج های دوتایی سه گانه که خودی می باشند. در مجموع وجود انسان برای ظهور کامل به هفت عالم نیازمند است که بر اثر وقوع مه بانگ های متوالی ( هفتگانه ) پشت سر هم آفریده خواهند شد و آنهم در دو جهت مخالف و همزمان ، یکی نزولی و دیگری صعودی و آنهم در دو نوع جهان های بیشمار ، یکی نزولی - ازلی و دیگری صعودی - ابدی. در پایان این کلام کودکانه بحث امروز را با بیان دوبیت شعر از حافظ به پایان می رسانم :
ای شیخ بیا پیاله ای از شراب ما نوش
که
مثال ش در کوثر و زمزم یافت نگردد