دنگش گرفتن ؛ خوش خیالی اش جنبیدن. دنه اش گرفتن به کاری ؛ بی نگاه کردن به عاقبت و نتیجه آن اقدام کردن. هوس نابجایی آمدن برای اینکه کاری کند. ( یادداشت مؤلف ) .+ عکس و لینک