دندان کندن ( برکندن ) از کسی ( چیزی ) ؛ از او امید منقطع ساختن. امید بریدن. ( از آنندراج ) : ابوالقاسم بن سیمجور در زمان فخرالدوله گریخت و به ولایت او التجا ساخت و دندان از حدود خراسان برکند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 142 ) .
... [مشاهده متن کامل]
چون کنم ازدل خونین دندان
که به یاقوت لبش هم رنگ است.
یحیی کاشی ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
چون کنم ازدل خونین دندان
که به یاقوت لبش هم رنگ است.
یحیی کاشی ( از آنندراج ) .