دندان لق

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] دندان لق در سال 1391 توسط بابک دهقانی نگاشته شد. اما بنا به دلایلی چاپ آن تا سال 1392 به تعویق افتاد. در این کتاب به بررسی جنبه های نمایشی سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی پرداخته شده است. این کتاب جزو محدود کتابهایی است که به جنبه های نمایشی یکی از داستانهای شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی پرداخته و سعی شده است این مباحث به شکلی بیان شود که مخاطب از آن لذت کافی را ببرد. دندان لق نماد زنی است که به همسر خود خیانت کرده و می بایست کنده شود و به دور افتد. این زن کسی نیست جز سودابه در شاهنامه. شاهنامه فردوسی سرشار از حرکات و عکس العمل هایی است که ذهن مخاطب را با خود درگیر می نماید.
- فرستادن سیاوش به جنگ افراسیاب
گل لاله نگونسار یا لاله واژگون با نام علمی «Fritillaria» و یا شقایق را در پاوه و اورامانات و برخی دیگر از مناطق ایران به نام گل اشک سیاوش نامیده می شود. چنین گفته شده است که این گل در آن زمان که خون سیاوش بی گناه بر زمین ریخته شد، شاهد ماجرا بود. و از شدت غم و اندوه فراوان شاخه اش خم شد و رو به زمین آرام آرام بر بی گناهی سیاوش اشک می ریخت.
بی گناهی سیاوش هنگام عبور از آتش
بیشترین اثر نمایشی در داستان سوگ سیاوش در هنگام عبور او از آتش می باشد چرا که اوج یک نمایش آن زمانی است که نفس تماشاگر را در سینه حبس نماید.
اوج یکی از عناصر نمایشی به حساب می آید و بعد از آن فرود نمایشی صورت می گیرد. در داستان سوگ سیاوش این اوج در پی خیانت سودابه به همسرش کی کاووس رخ می دهد و ما شاهد این قضیه هستیم که اگر شخصیتی به نام سودابه در شاهنامه وجود نداشت این داستان شاید در هیچ زمان به چنین اوجی نمی رسید و ما عبور خطرناک سیاوش از آتش را نمی دیدیم. به هر حال این عمل صورت می پذیرد و بعد از آن هنوز به آرامش نرسیده ایم. چرا که با اثبات بی گناهی سیاوش، خشم کی کاووس نسبت به سودابه را خواهیم داشت و این در حالی است که سیاوش خود شفاعت او را می نماید و از کی کاووس می خواهد که سودابه را بر او ببخشاید. با تمام این تفاسیر سیاوش از آتش می گذرد و کمترین اثری از آتش در لباس و اسب و تن او دیده نمی شود. همه به یکدیگر مژده می دادند که خدا آتش را بر بی گناه بخشید و همچون آب سرد نمود، اما سودابه از خشم موی خود را می کند و اشک می ریخت. همین که سیاوش پیش پدر رفت و کاووس اثری از دود و آتش و گرد و خاک در او ندید از اسب فرود آمد و تنگ به برش گرفت و با او به ایوان شتافت و سه روز به شادی نشستند پس از آن در کار سودابه با ایرانیان شور کرد. همه او را سزاوار مرگ دانستند. شاه با دلی پر درد و رنگ رخساری زرد فرمان به دار آویختن او را داد.

پیشنهاد کاربران

بپرس