دندان به خون بردن ( دربردن ) ؛ کنایه است از گزیدن وگزندگی آن. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) .
- || کنایه است از تحمل ناملایم کردن. دندان خونین شدن. دندان بر سر دندان نهادن. ( آنندراج ) . کنایه از صبر کردن و خون جگر خوردن. ( غیاث ) . تن دردادن به ارتکاب کاری منکر و از جان گذشتن :
... [مشاهده متن کامل]
که بندی چو دندان به خون دربرد
ز حلقوم بیدادگر خون خورد.
سعدی ( بوستان ) .
- || کنایه است از تحمل ناملایم کردن. دندان خونین شدن. دندان بر سر دندان نهادن. ( آنندراج ) . کنایه از صبر کردن و خون جگر خوردن. ( غیاث ) . تن دردادن به ارتکاب کاری منکر و از جان گذشتن :
... [مشاهده متن کامل]
که بندی چو دندان به خون دربرد
ز حلقوم بیدادگر خون خورد.
سعدی ( بوستان ) .