دندان بر سر دندان نهادن

پیشنهاد کاربران

دندان بر سر دندان نهادن ؛ دندان به خون دربردن. کنایه از تحمل ناملایم کردن. ( آنندراج ) :
چون صدف هر کس که دندان بر سر دندان نهد
گوهر شهوار جای حرفش آید بر زبان.
صائب ( از آنندراج ) .
دانی که چیست بخیه زخم زبان خلق
...
[مشاهده متن کامل]

دندان ز درد بر سر دندان نهادن است.
محمدطاهر کاشی ( از آنندراج ) .
دل که بار آسمان نابرده را بر جان نهاد
فرصتش بادا که دندان بر سر دندان نهاد.
سنجر کاشی ( از آنندراج ) .
رجوع به ترکیب دندان به خون بردن شود.

بپرس