دنبلی

لغت نامه دهخدا

دنبلی. [ دُم ْ ب ُ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان خلخال با 127 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیلرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

دنبلی. [ دُم ْ ب َ ] ( اِخ ) قریه ای است که در طالقان تهران واقعو دارای معدن مس است. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ).

دنبلی. [ دُم ْ ب َ ] ( اِخ ) نام طایفه ای از کردان. ( یادداشت مؤلف ). قبیله ای است از اکراد به نواحی موصل ، از آن قبیله است احمد دنبلی بن نصر فقیه شافعی و علی دنبلی ابی بن ابی بکر بن سلیمان محدث. ( منتهی الارب ).

دنبلی. [ دُم ْ ب َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن حسین...دنبلی خولی. او راست : 1 - الدرة النجفیة ( شرح نهج البلاغه ) که به سال 1291 هَ. ق. تألیف آن را به پایان رسانیده است. ( از معجم المطبوعات مصر ج 1 ص 888 ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دنبلی (ابهام زدایی). دنبلی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • میرزا ابراهیم دنبلی خویی، از علمای شیعه در قرن سیزدهم هجری قمری• عبدالرزاق بیگ دنبلی، متخلص به «مفتون»، از شعرا و فضلا و نویسندگان قرن سیزدهم
...

دانشنامه آزاد فارسی

دُنْبُلی
از طوایف بزرگ و قدیمی کُرد ناحیۀ خوی، ظاهراً از کردان نواحی وان و بخت در آناتولی. حکومت قلعه بای و بعضی نواحی حکاری با خوانین دنبلی بود. حاجی بیگ بن شیخ بهلول در حکومت شاه طهماسب به ایران رفت و از طرف او به حکومت ناحیۀ خوی منصوب شد. این حکومت با فراز و نشیب هایی از قرن ۱۰ تا ۱۳ق برقرار بود. پس از حملۀ اسکندر پاشا، میرمیران وان و خان محمد محمودی به خوی و قتل عام خانوادۀ حاجی بیگ، حکومت خوی به احمدبیگ بن شیخ بهلول واگذار شد. اما به سبب چرخش های مکرر طایفۀ دنبلی و خوانین آنان میان دولت های ایران و عثمانی، شاه طهماسب در فرصتی مناسب بسیاری از دنبلی ها را کشت و بقیه به دولت عثمانی پناه بردند و منصوربیگ بن محمد بن بهلول بیگ از طرف سلطان سلیمان قانونی، حاکم درۀ قطور، از توابع شهرستان خوی، شد. بسیاری از دنبلی ها در عهد شاه عباس دوباره به دولت ایران پیوستند و در جنگ با دولت عثمانی و همچنین با مخالفان دولت صفوی شرکت کردند. شهبازخان دنبلی، حاکم تبریز، مدتی از متحدان آزادخان افغان بود و سپس به فتحعلی خان افشار ارشلو، حاکم ارومیه، پیوست و سرانجام به اجبار مطیع کریم خان زند شد. خوانین دنبلی در فاصلۀ میان قتل نادرشاه (۱۱۶۰ق) تا قتل آقامحمدخان قاجار (۱۲۱۱ق) در تبریز حکومت کردند. ازجمله آنان حسین قلی خان دنبلی، حاکم خوی، در ۱۲۰۵ق از طرف آقامحمدخان قاجار حاکم تبریز شد.

پیشنهاد کاربران

برادر عزیز از خدا بترس روز روشن تاریخ را تحریف نکن!
درص۳۹۹تاریخ بدلیسی دوروایت رادرمورد اصل ومنشاء دنبلیها آورده است. ودرص٤۰۰گفته:بروایتی اصح عشایر دنبلی ازولایت "بختی"[نزدیک وان]آمده. . . ازاولاد عیسی بیگ در زمان تراکمه ( ترکمنهای ) آق قوینلو ( ۷۸۰ - ۹۱٤/هجری. ق۱۳۷۸ - ۱٥۰۸م درناحیه "خوی بوده اند. درزمان شاه طهماسب صفوی ( ۹۳۰ - ۹۸٤هجری. ق ) خوی را ضمیمه ی سکمن آباد نموده بدستور ایالت بدو ( حاجی بیگ بن شیخ بهلول بیگ دنبلی ) ارزانی داشته [و]اورا ملقب به حاجی سلطان گردانیده؛ضبط وصیانت سرحد"وان" ومحافظه سنور وثغور در عهده اهتمام او کرده[است] چون صحرا نشینان اکراد ( کُردان کوچرو ) [یعنی نه همه کُردان!ونه کُردان یکجا نشین]ودیوساران بد نهاد منظورش همین کُردان کوچرو می باشد. ولفظ اکرادواعراب واترک بیشتر به کُردان کوچرو وصحرا گرد واعراب یعنی اعراب صحرا گرد وبادیه نه عربای یکجانشین مکه ومدینه واتراک یعنی ترکهای صحراگرد نه ترکهای متمدن ویکجانشین!امام محمد غزالی وقتی مگوید :"با اتراک واکراد ازدواج نکنید منظورش همین ترکهاوکردان صحرا گرد است ؛نه همه ترکها وهمه کردان!
...
[مشاهده متن کامل]

دنبلی: شرف الدین بدلیسی در شرفنامه نسب امرا دنبلی را "به عیسی نام شخصی از اعراب شام می پیوندد" و می گوید در ابتدا به دین یزیدی بوده اند و ادمه میدهد "بروایتی اصحح عشایر دنبلی از ولایت بختی آمده . . . " و در مورد ورود دنبلی ها به شهر خوی آذربایجان می گوید "چون صحرانشینان اکراد و دیوساران بدنهاد که هرگز در خواب و بیداری روی آبادانی ندیده بودند داخل قصبه خوی شدند. . . "
...
[مشاهده متن کامل]

پس بنا به گفته بدلیسی شهر خوی آذربایجان یک شهر آبادی بوده و کردها صحرانشینانی بودند که هرگز شهر آبادی مثل خوی را ندیده بودند

دنبلی، طایفه. ( دُ. بُ ) صاحب قاموس مینویسد دنبل بر وزن قنفذ نام قبیله ای از اکراد است که در اطراف موصل سکونت دارند احمد بن نصیرفقیه مشهور شافعی و علی بن ابی بکر بن سلیمان محدث از این طایفه می باشد.
مولف تاریخ بخش فارسی سلسله نسب این طایفه را به طریق ذیل بیان می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

ابا مظفر جعفر شمس الملک بن امیر عیسی ملقب به سلطان صلاح الدین بن یحیی کرد بن امیر یحیی بن امیر جعفر ثانی بن امیر سلیمان بن امیر شیخ احمد بیک بن امیر موسی ملقب به ملک طاهر بن امیر عیسی ملقب به ملک طاهر بن امیر موسی بن امیر یحیی وزیر هارون الرشید بن قباد بن برمک بن اردوان بن برمک بن انوشیروان
اسلاف امرای دنبلی جزو نقباء و مرشدین متصوفه محسوب می شدند . امیر یحیی که یکی از آن مشایخ است بنا به روایت صاحب شرفنامه هزار و دویست تکیه و خانقاه در اطراف آذربابجان و شام بنا نمود و سلسله بکتاشیه را رونقی تازه داد. قبور مشایخ دنبلی زیارتگاه عمومی بوده است. مشایخ این سلسله با سلاطین صفویه موتلف و متفق بودند عده ای از محدثین مذهب اثنا عشری از دنبلی ها بوده اند. محمد ابن وهبان دنبلی بواسطه کمیل بن زیاد نخعی از حضرت امیر المومنین ( ع ) حدیث روایت میکند. امیر احمدخان دنبلی معاصر نادرشاه افشار بوده و در سامراء آثار بسیار از او باقی است. مقبره دنبلی ها ( دنابله ) درسامرا تاکنون مشهور است موطن اصلی این طایفه نواحی کردستان بوده سپس به آذربایجان کوچ کرده و در آن نواحی اقامت نمودند. شهرخوی را کرسی نشین امارت خود قرار داده و آن شهر را کاملا آباد نمودند . احمد خان دنبلی که معاصر نادر شاه بوده است در آبادانی شهر خوی اقدامات بسیار نمود . قلمرو حکومت این سلسله در کردستان و اطراف تبریز بوده است . امیر بهلول دنبلی معاصر سلطان حیدر صفوی بوده و از روی خلوص عقیده تسلیم وی شد . سایر امرای دنبلی نیز از ملوک صفویه اطلاعات داشته اند .
دنبلی ها به چندین شعبه مختلف منشعب شده اند که عبارتنداز قبیله یحیی دنبلی منسوب به امیر یحیی، شمسگی منسوب به شمس الملک دنبلی ، عیسی بگلو از اولاد امیر عیسی ، بگزادگان از نسل امیر فریدون و ایوبخانی منسوب به ایوب خان که به امر مامون عباسی و امیر تیمور و سلطان سلیم به اطراف کاشان ، خراسان ، خبوشان ، شیروان ، گنجه و قره داغ متفرق شدند .
یکی از رسوم دنبلی ها این بوده است که همیشه سر سلسله آنها از نسل امیر عیسی انتخاب شود . عبدالرزاق بیک دنبلی کتابی موسوم به ریاض الجنه راجع به حالات دنابله تالیف کرده است .
ابا حنیفه دینوری در کتاب انساب الاکراد می نویسد سر سلسله این طایفه به امیر عیسی منتهی می شود و امیر عیسی از احفاد برامکه وزرای بنی عباس می باشد.
صاحب شرفنامه بدلیسی راجع به دنابله می نویسد: «نسب امرای دنبلی به عیسی نام شخصی از اعراب شام می پیوندد و به روایتی از عمریه به نواحی آذربایجان افتاده سلاطین ماضی ناحیه سکمن آباد خوی را به طریق اوجاقلق بدو ارزانی داشته مدتها در آنجا ساکن گشته روز بروز عشایر و قبایل بر او جمع شدند. در اوایل امرا و عشایر دنبلی به قاعده ناپسند یزیدی[1]عمل می نمودند و ثانی الحال که امرا ایشان به عیسی بیگی مشهورند و بعضی از عشایر از آن بدعت رجوع کرده طریقه اهل سنت و جماعت پیش گرفته اند و برخی همچنان در عقیده فاسد خود مصرند» و به روایتی اصل عشایر دنبلی از ولایت بختی آمده و در مابین اکراد ایشان را دنبل بخت میخواندند و شیخ احمد بیک از اولاد عیسی بیک در زمان تراکمه آق قویونلو به مراتب عالی رسید و آق قویونلو ها قلعه بای و بعضی از ولایت حکاری را مسخر گردانیده بدو تفویض کردند. این شخص همان امیر دنبلی است که بعد از قتل عزالدین شیر ، از طرف آق قویونلو ها حکومت کردستان را داشته است. به زعم شرفنامه امارت و حکومت ایل دنبلی از واقعه تسخیر حکاری شروع می شود.
سید حسن زنوزی نیز مختصری از حالات دنابله را در کتاب ریاض الجنه عربی نقل نموده است .
امین احمد رازی در کتاب تذکره هفت اقلیم شرحی راجع به دنابله می نویسد .
مرحوم محمدعلی خان تربیت در کتاب دانشمندان آذربایجان در بخش دنبلی ها از کتاب ریاض الجنه نوشته عبدالرزاق بیک دنبلی استفاده کرده و می نویسد
«بنا به نگارش تواریخ و سیر حسب و نسب دنبلی ها به یحیی برمکی منتهی می شود مشارلیه چهار پسر داشته جعفر ، محمد، فضل و موسی . این آخری و اولاد او والی شامات بوده و در آنجا 150سال سلطنت کرده اند . عیسی بیک نام از این خانواده که ابوموسی ثانی لقب داشته به قلعه دنبل و سگمان آباد آمده شیوه تفرد و تجرد پیش گرفته پس از زمانی اکراد دنبل که از سی هزار خانواده متجاوزبوده است دست ارادت به او داده و اعقاب اومدتها در آن سامان حاکم و فرمانفرمای آن طایفه شده ، قطور و اواجق و نخجوان و شرور و غیر آنهادر تصرف آنان بوده تا ظهور سلطان حیدر استقلال داشته اند. پیر موسی دنبلی در سنه 360 و امیر جعفر ملقب به شمس الملک متوفی در تاریخ 555 هجری از مشاهیر این سلسله بوده است و مقبره آنان در خارج شهر خوی به فاصله دو هزار ذرع از آن واقع شده و مناره کله آهو که در پهلوی آن مقبره از دور نمایان است از آثار همین شمس معروف بوده و از بقایای آن عهده است . امیر عیسی پدر شمس الملک و امیر یحیی جد وی که هزار و دویست تکیه و خانقاه در اطراف شام و آذربایجان بنا نهاده نیز از مشاهیر این سلسله میباشد . امیر محمودخان که متخلص به خاور و در زمان فتحعلی شاه مخاطب بار بوده از مشاهیر این طایفه می باشد . تاریخی تا سنه 1005و یکی دیگر از آنها تاریخی علیهده برای دنبلیان تا سنه 1258نوشته اند و غیر از این نسخ خطی مختصری هم در جهان نما و شرفنامه و آثارالشیعه راجع به تاریخ و رجال این طایفه نوشته شده و هر سه کتاب چاپ شده اند. »
تمامی مورخینی که در دوره های زمانی متفاوتی در مورد اصل و نسب دنابله تحقیق نموده اند در این اصل اتفاق نظردارند که نسب دنابله به برمکیان میرسد و در این امر تردیدی نیست .
علاوه برکتاب قاموس وانساب ال . . .

محمود خان دنبلی ملک الشعرا معروف به شریف فرزند محمدحسین خان متخلص به عندلیب و نواده فتحعلی خان دنبلی ملک الشعرا فتحعلی شاه متخلص به صبا ، در سال 1191 خورشیدی در تهران متولد شد. از آغاز جوانی به تحصیل علم پرداخته و با آنکه در دربار فتحعلی شاه دارای عزت و احترام بود از اکتساب فضل و هنر باز نماند و هیچگاه مانند بعضی درباریان معاصر خود متمایل به فساد نبوده دامن عفت خود را به هوی و هوس آلوده نساخت ، چنان در تکمیل علوم متنوع و تحصیل هنر و صنایع ظریفه تلاش کرد که در زمان خودش بی همتا بود.
...
[مشاهده متن کامل]

محمود خان در ادب و فقه و تفسیر و عروض و قافیه و شعر و انشاء و تاریخ و محاضرات و ریاضیات و حکمت کاملترین دانشمند عصر خود بود و با آنکه چندان میلی به شاعری نداشت و گاهی تفناً قصیده و غزالی می سرود با این همه دارای قریحه یی بلند و عالی بود. ملک الشعراء بهار از وی بعنوان یکی از بزرگان دوره بازگشت ادبی نام برده است.
محمودخان در قصیده سرایی، طرز استادان خراسانی قبل از مغول را تتبع کرده، اشعارش شیوه و لطف خاصی یافت و می توان گفت در میان گویندگان معاصر خود که اغلب شاگردان مکتب بازگشت ادبی بودند، او نزدیکترین سخنور به سبک عنصری و فرخی و منوچهری و معزیست.
محمود خان در دربار ناصرالدین شاه طرف توجه شاه و مورد احترام درباریان و ملک الشعرای دربار بود. قصاید محدود او بیشتر در مدح ناصرالدین شاه و درباریان اوست و بعضی از اشعار او که مجموعاً در حدود 2600 بیت است، متضمن فوائد تاریخی است.
محمود خان علاوه بر دانشمندی و شاعری، در صنایع ظریفه ، هنرهای زیبا و بازی شطرنج تبحر داشت و جزو اساتید خط نسخ و تعلیق و شکسته بود . چنان که رضا قلی خان هدایت در مجمع الفصحا درباره خط محمودخان چنین می نویسد:
«خطوطش از خطوط میرزا صالح و شفیعا واپس نمی ماند».
از کاغذ و مقوا و رنگ و چوب ماکتهای ساختمانها را در کمال دقت و ظرافت می ساخت که اینک نمونه هایی از آنها در موزه کاخ گلستان محفوظ است. در منبت کاری بر روی چوب و عاج استاد و چند نمونه از کارهایش در تالار سلام کاخ گلستان به دیوار آویخته است.
وی از قطعات بریده تمبرهای ایرانی و خارجی در داخل قابی مدور منظره یی از اهرام ثلاثه پدید آورده که اکنون در کاخ گلستان محفوظ است و تنها با دقت فراوان میتوان تشخیص داد که از خرده های تمبر ساخته شده است.
در داخل یک بطری بلور از دهانه تنگ آن در یک سوی شیشه منظره دختر گاو چرانی را در جنگل نقاشی کرده و در سوی دیگر مطلبی به خط نستعلیق خوش نوشته که فوق العاده جالب است و در موزه سلطنتی سابق محفوظ است.
محمودخان از سوزن دوزی سر رشته کامل داشته، در مجسمه سازی نیز مبرز بوده است، اما مشخص ترین و برجسته ترین آثار هنریش نقاشیهای اوست.
ملک الشعرا در نقاشی قدیم و جدید بخصوص در دور نما سازی استادی ماهر بود و با توجه به شیوه های نقاشی غربی و شرقی به یقین میتوان گفت که این استاد فصل نوئی در تاریخ نقاشی معاصر ایران باز نموده است.
در سالهایی که مقدمات ایجاد مکاتب مدرن نقاشی در اروپا فراهم میگردید، محمود خان بی خبر از جریانات هنری آن دیار، اثری بوجود آورد که امروزه میتوان آنرا از مدرن ترین پرده های نقاشی محسوب داشت.
تابلو رنگ روغنی معروف او بنام «استنساخ» که در حوض خانه کاخ گلستان محفوظ است در نمایشگاهی از آثار هنری ایران که به سال 1931 میلادی ( 1309 خورشیدی ) در لندن برپا شده بود، موجب حیرت نقاشان مدرن و هنرشناسان گردید، که چطور یک هنرمند ایرانی آنچه را که نقاشان مدرن پس از سالها بررسی و تحقیق بدست آورده اند ، سالها پیش دریافته و بر روی بوم آورده است.
در نمایشگاهی که به سال 1335 خورشیدی بهمت هنرهای زیبای کشور در شهر پاریس در موزه گیمه از آثار هنری ایران تشکیل شده بود، وقتی رئیس مدرسه «هنرهای وابسته به صنعت» شهر پاریس در مقابل تابلو «استنساخ» قرار گرفت بی اختیار گفت: «این کار مدرنترین و جدیدترین اثریست که من تاکنون دیده ام» و اظهار داشت این نقاش حتماً از کارهای « دالی» الهام گرفته است ولی وقتی امضاء تاریخ دار تابلو برای آقای رئیس مدرسه ترجمه گردیده و به ایشان توضیح داده شد که محمود خان سالها قبل از آنکه دالی به شهرت برسد چشم از جهان فرو بسته است در شگفتی و تعجب فوق العاده یی فرو رفت.
محمود خان در نقاشی به دو سبک رنگ روغن و آبرنگ کار کرده و شیوه نقاشیهای آبرنگ او رئالیسمی آمیخته با ریزه کاری و پرداز خاص ایرانی است.
بین اغلب نقاشی های آبرنگ محمود خان، که اصل آنها در موزه کاخ گلستان و کتابخانه سلطنتی سابق محفوظ است و شیوه کار « روسو» نقاش فرانسوی وجه مشابهتی موجود است و تابلو گلاب دره شمیران او که در دست خانواده صباست از لحاظ لطافت ـ رنگ آمیزی و تنظیم منظره، شیوه باربیزون و تابلو « استنساخ » شیوه کار اکسپرسیونست ها را بخاطر می آورد.
برخی تابلوهای او از نظر آزادی در رنگ گذاری یا استفاده از قلم مو شباهت زیادی به کارهای «پیسارو» و «ونگوگ» پیدا می کند، در حالی که در آن زمان هنوز کارهای ونگوگ شهرت لازم را بدست نیاورده بود و محمود خان مطلقا از شیوه کار وی خبری نداشت.
موضوع بسیاری از تابلو های محمود خان باغ ها و ساختمانهای سلطنتی و خیابانها و مناظر تهران عهد ناصری است که از این لحاظ علاوه بر جنبه هنری، سندیت تاریخی نیز دارد و گوشه و کنار شهر تهران یکصد سال پیش را نشان می دهند.
محمود خان در دربار ناصرالدین شاه علاوه بر مقام ملک الشعرائی، متصدی خدمات مهمی نیز بوده است در آغاز جوانی در زمان محمد شاه وزارت و پیشکاری الله قلی میرزا ایلخانی بروجرد را داشت، و در اوایل سلطنت ناصر الدین شاه سفارت یکی از کشورهای خارجی را به وی پیشنهاد کردند ولی وی نپذیرفت، مدتی عضو مصلحت خانه دولتی و سپس عضو وزارت عدلیه بود و مدتی نیز ریاست روزنامه و مطبوعات دولتی را داشت.
محمودخان با این همه هنرمندی و فضیلت ، مردی بود در نهایت آراستگی و پرهیزگاری و . . .

بپرس