خطاب به محسن باید بگوییم
اولا وقتی کسی منبعی نداره بهتر از اینه که مثل شما منبعی بیاره که کلا ۲ نفر در دنیا از وجود چنین کتابی باخبر هستند یکی شما و دیگری نویسنده کتاب یعنی حتی خانواده این شخص نویسنده هم از وجود چنین کتابی خبر ندارن. ثانیا وقتی کلمه ای در انگلیسی وجود دارد دلیل نمی شود که این کلمه فارسی است و turn هم که ریشه در یونانی دارد هم اگر بگیریم دور در فارسی از آن گرفته شده فرقی ندارد باز هم وامواژه است شما دوست دارید یونانی بگیرید ( که آدم عاقل و دانشمندی پیدا نمی شود که این کار را بکند ) یا عربی ثالثا عربی بودن دور بر تمام جهانیان مشخص است در تمام لغتنامه ها ذکر شده ولی شما یه منبع گمنام پیدا کردید که از اسمش هم درصد درست بودن آن مشخص می شود و از آن میگویید تمام لغتنامه ها پان ترک می باشند مثل شما چم شناسان دقیقا کسانی هستند که در یک محوطه باز در وقت ظهر ایستادن خورشید داره میزنه به پس کله شون ولی میگن گوشیم زده ساعت ۲۳ پس الان نصف شبه و خورشید که الان تو آسمونه پان ترکه و اله و بله. رابعا دونماق در ترکی که شما می گویید یعنی یخ زدن و انجماد اون دونماق که شما در صدد سرقت هستید به معنی چرخیدن ( تقریبا چون معنی کمی متفاوت تر دارد ) با یک مصوتی هست ( � ) که کلا در فارسی وجود ندارد چطور فارسی توانسته مصوتی که در خودش وجود ندارد به ترکی قرض بدهد و همچنین این کلمه در تمام زبان های ترکی استفاده می شود و ریشه ترکی دارد خامسا دال در ترکی رو من در لغتنامه خارجی گشتم چیزی از فارسی بودن دال ذکر نشده بود بلکه به ترکی جغتایی و مغولی نسبت داده شده بود که شما تو انگلیسی یه کلمه هست میگید فارسیه بعد در مغولی باشه وام واژه محسوب میشه اینطور آدمای با منطقی هستید
... [مشاهده متن کامل]
در کل یک منبع بیار حداقل خانواده نویسنده آن کتاب را بشناسند بعد حرف بزنیم
واژه دنبال
معادل ابجد 87
تعداد حروف 5
تلفظ dombāl
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم )
مختصات ( دُ ) ( اِمر. )
آواشناسی donbAl
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
واژه دنبال از ریشه ی واژه ی دنب پارسی است
... [مشاهده متن کامل]
واژه دنب
معادل ابجد 56
تعداد حروف 3
تلفظ domb
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: dumb] ( زیست شناسی )
مختصات ( دُ ) ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
واژه دنب از پارسی میانه dwm ( b' ) ( /dum ( b ) / ) ، در نهایت از زبان پروتو - هند و اروپایی *dewmbʰ - ( �آلت، دم، میله� ) .
هم خانواده اوستایی 𐬛𐬎𐬨𐬀 ( دوما، "آلت" ) ، کردی، کردی شمالی دوو ( "دم" ) ، بلوچی دمب ( دمب ) ، ساریکولی [خط مورد نیاز] ( د�m ) ، واخی [نیاز به خط] ( دومبا ) ، پشتو لم ( لِم، "دم گوسفند" ) ، اوستیایی дымӕг ( dym�g ) ، سغدی dwnp'k ( δum/nb/pe ) ، سانسکریت दुम्बक ( دومباکا، "گوسفند دم کلفت" ) .
منابع ها.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی
فرهنگ سغدی - فارسی
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی
به کُردی جنوبی یا پَهلَوانی ( کرمانشاهی، ایلامی، کَلّهُرّی. . . ) = فِتراخ، شون
پَسِ کاری یا چیزی ، مقابلِ پیشِ کاری یا چیزی
in pursuit of
شاید بپرسید که پسوندِ " آر" یا " آل" از کجا آمده است:
پسوندهایِ " آر " و " آل " در زبانِ پارسی با واژگانِ کهنِ ایرانی که به " رَ :ra " می انجامیدند، همبسته و مرتبط هستند. ترادیسِش پذیریِ ( =تبدیل پذیریِ ) " رَ : ra " در زبانهایِ کُهنِ ایرانی به " آر/آل" در پارسی بدین گونه بوده است:
... [مشاهده متن کامل]
1 - بررسیِ پسوندِ " آر":
در واژگانِ انجامیده به " رَ: ra "، جایگشتِ آوایی میانِ " ر " و " فتحه" رُخ داده و سپس به دیسه یِ " َ ر /آر:ar" درآمده است. برای نمونه:
واژه یِ اوستاییِ " سوپ" به چمِ " سوراخ کردن، شیار زدن" با پسوندِ " رَ "، "سوپرَ " و با جایگشتِ آوایی میانِ " ر" و "فتحه" ، به " سوپَر/سوفَر" و سپس " سوفار" درآمده است.
2 - بررسیِ پسوندِ " آل":
بنابر آنچه در " 1" آمده و با درنظر گیریِ دگرگونیِ آواییِ رواگمندِ " ر/ل" می توان دریافت که " آر/آل" بیانگرِ پسوندِ یکسانی هستند؛یعنی واژگانِ کهنِ ایرانیِ انجامیده به " رَ : ra" با جایگشتِ آوایی میانِ " ر " و " فتحه" به " َ ر/آر: ar" و با دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" به " آل:al" دگر شده اند.
برای نمونه:
واژه یِ " چنگرَ: changra" در اوستایی با یک جایگشتِ آوایی به " چنگَر/چنگار: changar" و با دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" به دیسه یِ "چنگال changal" در آمده است.
واژه یِ اوستاییِ " اَغرَ : agra" به چمِ " آغاز، ابتدا" با جایگشتِ آواییِ یادشده به " اَغَر/آغَر/آغار: agar" و سپس با دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" به دیسه یِ " آغال:agal" در آمده است.
( اَغرَ =اَغ. رَ ) ، ( آغاز= آغ. آز ( بُن کنونیِ آختن ) ) ، ( آغال: آغ. آل )
به همین شیوه به طور بازگشتی ( recursive ) می توان دریافت که واژه یِ " دنبال/دمبال:dombal" که از دو تکواژِ " دمب" و " آل" می باشد، دیسه یِ نخستینَش " دمبرَ " بوده است.
همچنین است: "جنجال ( جنگال ) "، " گودال" و. . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته 1:
این پیام دربردارنده یِ پسوندِ " آر" که با " بُنهایِ گذشته" همراه هستند، "نمی شود"؛ یعنی واژگانی همچون کردار، گفتار، ساختار، بستار و. . . .
نکته2: ( بسیار ارزشمند )
با چنین ترفندی می توان واژگانِ کهنِ ایرانیِ انجامیده به " رَ : ra" را با همین واژگان ولی اینبار با پسوندِ " آل/آر" در پارسیِ کُنونی همراه ساخت؛ بی آنکه دچار ناسازگاری در ساختارِ دستورزبانیِ گیرنده شویم. چنین ترفندِ ساده ای به افزایشِ شمارِ واژگان و توانگریِ زبانِ پارسی بیش از پیش یاری می رساند.
#دمب یا دم
از ریشه واژه پارسی باستان dwm ( b' ) دوم و واژه اوستایی duma دوما است.
دوما در آغار به چم. آلت تناسلی مردانه بوده است. ولی در گذر زمان دچار دگرگونی شده و به چم دم در آمده است
... [مشاهده متن کامل]
دم به پاره ای از بدن جانداران گفته میشود از پشت اویزان است.
و به دم کوچک دمک گفته میشود
دم را دمب و دمک را دمبک گفته اند
دمنبه. همان دمک یا دمبک است که به دم گوسفند گویند.
این واژه وارد زبان اروپاییان شده و در آامانی کهن به ریخت *tuppaz در امده و امروز در زبان انگلیسی به ریخت top در امده است.
@iranaryan
https://en. m. wiktionary. org/wiki/دنب#Persian
واژه دنبال
دنب ال =دم شدن
به چم دم یا دنب کسی شدن
در پارسی مادرها به فرزندان میگوید دم فلانی نیافت
همین سخن مادرانه واژه دنبال را ساخته است
پانمغولیسم آمیخته ای از دروغ و بی سوادی است.
واژه ( دنبال ) واژه پارسی و ایرانی است؛ این واژه از واژه ( دُم/دُمب ) ) برگرفته شده است که در واژگانی همچون گاودُمب، کژدم و. . . نیز بکار می رفته است.
( دُمب/پسوند نامساز ( ال ) ) در واژگانی همچون چنگال، پوشال و. . .
... [مشاهده متن کامل]
چنانکه در رویه یِ 199، 36، 28 از نبیگِ فرهنگنامه کوچکِ پهلوی نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
واژگان:
《دنبال، دم، دنب》فارسی هستند .
《دنبال》 از ریشه ی دُم به معنی پشت است.
خود واژه ی دم که ریشه است، هم بکار میرود.
این واژه بصورت دال ( پشت ) به زبان ترکی راه یافته.
و می گویند دونماک ( چرخیدن ، دور زدن ) هم ریشه اسش است😂🤦🏻♂️ولی خود 《دون》 از واژه ی ، ( دمب، دنب ) یا دُور ( دور زدن ) گرفته شده
... [مشاهده متن کامل]
دور هم ریشه ی فارسی دارد:
Turn ( دور ) - دور dor، تور tor. واژه آریایی turn در ایران ( خوانسار - گلپایگان ) به صورت توریدن ( چرخیدن ) و توراندن ( چرخاندن ) به کار میرود. واژه دور نیز در همین معنا بکارمیرود که درآلمانی به صورت drehen - dwerah و در فرهنگ زبان پهلوی به صورتهای dvār ( در - درب - دوار - گردش - چرخش - دایره ) و dvārak ( دایره ای - دواری - دوره ای ) و dorak ( دور - پیرامون - گرداگرد ) آمده است. برای همین هم اکنون در بسیاری از گویشهای ایرانی به جای بشقاب واژه دوری را به کار میبرند
همچنین=�در پارسی پهلوی ( دوره ) بصورت" دورک " بوده است. برابر کتاب فرهنگ برابرهای پارسی واژه های بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
《افزون بران می توانیم بگوییم ( دون ) در ترکی، از دُمب یا دنب فارسی گرفته شده است》
دنب . [ دُمْب ْ ] ( اِ ) دم و دمب وذنب . ( ناظم الاطباء ) . به معنی دم است که در مقابل سرباشد و به عربی ذنب خوانند. ( برهان ) ( از لغت محلی شوشتر ) . به معنی دم بهائم است . ( از غیاث ) . دم ، اعم ازآنکه از حیوان باشد یا پرنده . دمب . ذنب عرب معرب ازاین کلمه ٔ 《فارسی》 است .
🚫ذنب در عربی و دال در ترکی هم از واژه ی فارسی ( دُم، دنب ) گرفته شده اند. 🚫
جناب ( ع ) وقتی دَم از ریشه یابی میزنی، خودتم ریشه ی ترکی اش رابگو، ولی چون نیست، یک واژه ی دیگر را که به هیچ وجه ریشه نیست بکار میبری.
سوالم را اینجور دنبال کردم که :. . . . . . . . . . . . . . .
تلو
در گویش شهرستان بهاباد:
دنبال بودن:عقب بودن.
دنبال ماندن:عقب ماندن، جا ماندن.
مثال، آغا میشه جمله دیکته را تکرار کنید من دنبال موندم.
پی کاری را گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)