دنأت

لغت نامه دهخدا

دنأت. [ دَ ءَ ] ( از ع ، اِمص ) دناءة.پستی و فرومایگی و دونی و پست فطرتی و ناکسی و زبونی و کمینگی. ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث ). ناکسی و زبونی.( آنندراج ). بخل. حقارت. خساست. رذیلت. خست. سفالت. وغادت. نانجیبی. لاَّمت. ( یادداشت مؤلف ) :
از دنأت شمر قناعت را
همتت را که نام کرده ست آز.
؟ ( از کلیله و دمنه ).
می بینم که کارهای زمانه روی به ادبار دارد و افعال ستوده و اقوال پسندیده مدروس گشته... و لؤم و دنأت مستولی.( کلیله و دمنه ). قناعت از دنأت همت... باشد. ( کلیله و دمنه ). دنأت همت و خساست ابوت او از... مانع شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- دنأت طبع ؛ پستی فطرت و بخالت. ( ناظم الاطباء ).
|| بی پروایی از ملامت و حقارت و بیقدری. || بخالت. ( ناظم الاطباء ).

دناة. [ دَ ] ( ع مص ) ناکس شدن. ( از المصادر زوزنی چ بینش ص 93 ). و رجوع به دنو و دناوة شود.

دناة. [ دُ ] ( ع ص ) ج ِ دانی ، به معنی نزدیک. ( از اقرب الموارد ). رجوع به دانی شود.

پیشنهاد کاربران