دمیدن صبح

پیشنهاد کاربران

دمیدن صبح ( صباح ، صبحدم ، بام ، بامداد ) ؛ روشن شدن هوا به صبح. تنفس. بلوج. انبلاج. ( دهار ) . عطس. عطاس. سطوع. ( منتهی الارب ) . جشور. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) : چون صبح بدمید خوارزمشاه بر بالایی بایستاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 351 ) . چون صبح بدمید چهارهزار غلام سرایی در دو طرف سرای امارة به چند رسته بایستادند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 290 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

و چون صبح دمیدن گیرد به فرمان رب العزة به پر می راند به جانب مغرب. ( قصص الانبیاء ص 15 ) .
کنون دمد همی ای شاه صبح نصرت و فتح
هنوز اول صبح است خسروا مشتاب.
مسعودسعد.

بپرس