دمیدن در کسی ؛ وسوسه کردن در او. او را متقاعد ساختن با چرب زبانی و لطایف الحیل : احمد حسن به وقت گسیل کردن احمد ینالتکین سالار هندوستان دروی دمیده بود که از قاضی شیراز نباید اندیشید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ص 308 ) . این قوم بر بادی عظیم دیدم ومی نماید که در ایشان دمیده اند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 502 ) . این نامه بدو رسید و خود لختی هم شیطان در وی دمیده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410 ) . و در بلخ درایستاد و در امیر می دمید که ناچار حسنک را بر دار باید کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 177 ) . در تحسین این رای. . . مبالغت می کردند و در وی می دمیدند که دولت آل سامان به آخر رسیده است. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .