در نظریه مارکسیستی، یک جامعه دموکراتیک جدید از طریق اقدامات سازمان یافته طبقه کارگر، که حق مردم را آزاد می کند و انسان ها را آزاد می کند تا بدون محدودیت بازار کار عمل کنند، پدید می آید. نیاز چندانی به کشوری وجود ندارد که هدف آن اجرای بیگانگی باشد. کارل مارکس و فردریش انگلس در مانیفست کمونیست اظهار کردند که اولین قدم در انقلاب توسط طبقه کارگر، ارتقاء پرولتاریا به موقعیت طبقه حاکم، پیروزی در نبرد برای دموکراسی و حق رای عمومی است. یکی از اولین و مهمترین وظایف پرولتاریای مبارز؛ همان طور که مارکس در نقد برنامه گوتا نوشت، بین جامعه سرمایه داری و کمونیستی دوره تبدیل انقلابی یکی به دیگری وجود دارد. مربوط به این دوره ی گذار سیاسی نیز است که در آن دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نیست او امکان انتقال مسالمت آمیز را در برخی از کشورها با ساختارهای نهادی دموکراتیک قوی ( مانند بریتانیا، ایالات متحده و هلند ) فراهم کرد، اما پیشنهاد کرد که در کشورهای دیگر که کارگران نمی توانند "از طریق مسالمت آمیز به هدف خود برسند اهرم انقلاب ما باید زور باشد، با بیان اینکه مردم کارگر حق دارند در صورت عدم بیان سیاسی، قیام کنند. وی در پاسخ به این سؤال که انقلاب چه سودی خواهد داشت؟ فردریش انگلس در اصول کمونیسم نوشت:
... [مشاهده متن کامل]
بیش از هر چیز، یک قانون اساسی دموکراتیک و از طریق آن، حاکمیت مستقیم یا غیرمستقیم پرولتاریا نیاز است.
درحالی که مارکسیست ها پیشنهاد می کنند دولت نیمه بورژوایی با یک دولت نیمه جانبی پرولتری جایگزین شود ( دیکتاتوری پرولتاریا ) ، که در نهایت فرو می پاشد. آنارشیست ها هشدار می دهند که دولت باید همراه با سرمایه داری از بین برود. با این وجود، نتایج نهایی مطلوب، یک جامعه اشتراکی و مشترک، یکسان است.
در قرن نوزدهم، مانیفست کمونیست ( ۱۸۴۸ ) توسط کارل مارکس و فردریش انگلس خواستار اتحاد سیاسی بین المللی طبقات کارگر اروپا برای دستیابی به یک انقلاب کمونیستی شد. و پیشنهاد کرد که، از آنجا که سازمان اقتصادی - اقتصادی کمونیسم شکل بالاتری از سرمایه داری داشت، ابتدا انقلاب کارگری در کشورهای پیشرفته و صنعتی از نظر اقتصادی رخ می دهد. سوسیال دموکراسی مارکسیستی در آلمان در طول قرن ۱۹ قوی ترین بود و حزب سوسیال دموکرات آلمان از لنین و دیگر مارکسیست های روسیه الهام گرفت.
در طی تخمیر انقلابی انقلاب ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ روسیه، تلاش های مردمی طبقه متوسط کارگر دموکراسی مستقیم با شوروی ( به معنای روسی "شورا" ) به وجود آمد. به گفته لنین و نظریه پردازان دیگر اتحاد جماهیر شوروی، شوراها نمایانگر اراده دموکراتیک طبقه کارگر هستند و بنابراین مظهر دیکتاتوری پرولتاریا هستند. لنین و بلشویک ها شوروی را واحد اصلی سازماندهی جامعه در یک سیستم کمونیستی می دانستند و از این شکل دموکراسی حمایت می کردند؛ بنابراین، نتایج انتخابات منتخب مجلس موسسان در سال ۱۹۱۷، که حزب کمونیست اتحاد شوروی لنین به حزب انقلابی سوسیالیست باخت، با انحلال مجلس مؤسسان در ژانویه ۱۹۱۸ باطل شد.
... [مشاهده متن کامل]
بیش از هر چیز، یک قانون اساسی دموکراتیک و از طریق آن، حاکمیت مستقیم یا غیرمستقیم پرولتاریا نیاز است.
درحالی که مارکسیست ها پیشنهاد می کنند دولت نیمه بورژوایی با یک دولت نیمه جانبی پرولتری جایگزین شود ( دیکتاتوری پرولتاریا ) ، که در نهایت فرو می پاشد. آنارشیست ها هشدار می دهند که دولت باید همراه با سرمایه داری از بین برود. با این وجود، نتایج نهایی مطلوب، یک جامعه اشتراکی و مشترک، یکسان است.
در قرن نوزدهم، مانیفست کمونیست ( ۱۸۴۸ ) توسط کارل مارکس و فردریش انگلس خواستار اتحاد سیاسی بین المللی طبقات کارگر اروپا برای دستیابی به یک انقلاب کمونیستی شد. و پیشنهاد کرد که، از آنجا که سازمان اقتصادی - اقتصادی کمونیسم شکل بالاتری از سرمایه داری داشت، ابتدا انقلاب کارگری در کشورهای پیشرفته و صنعتی از نظر اقتصادی رخ می دهد. سوسیال دموکراسی مارکسیستی در آلمان در طول قرن ۱۹ قوی ترین بود و حزب سوسیال دموکرات آلمان از لنین و دیگر مارکسیست های روسیه الهام گرفت.
در طی تخمیر انقلابی انقلاب ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ روسیه، تلاش های مردمی طبقه متوسط کارگر دموکراسی مستقیم با شوروی ( به معنای روسی "شورا" ) به وجود آمد. به گفته لنین و نظریه پردازان دیگر اتحاد جماهیر شوروی، شوراها نمایانگر اراده دموکراتیک طبقه کارگر هستند و بنابراین مظهر دیکتاتوری پرولتاریا هستند. لنین و بلشویک ها شوروی را واحد اصلی سازماندهی جامعه در یک سیستم کمونیستی می دانستند و از این شکل دموکراسی حمایت می کردند؛ بنابراین، نتایج انتخابات منتخب مجلس موسسان در سال ۱۹۱۷، که حزب کمونیست اتحاد شوروی لنین به حزب انقلابی سوسیالیست باخت، با انحلال مجلس مؤسسان در ژانویه ۱۹۱۸ باطل شد.