دمق

/damaq/

برابر پارسی: دمغ، دمک

لغت نامه دهخدا

دمق. [ دَ م َ ] ( معرب ، اِ ) معرب از دمه فارسی. باد وبرف. || دزدی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

دمق. [ دَ ] ( ع مص ) داخل کردن چیزی در چیزی. || دزدیدن چیزی. ( از اقرب الموارد ).

دمق. [ دَ م َ ] ( ع مص ) بشکستن. ( از المصادر زوزنی ). دندان شکستن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

بشکستن . دندان شکستن .

فرهنگ عمید

شکستن دندان.

دانشنامه عمومی

دمق (رزن). دَمَق شهری در شهرستان رزن در شمال استان همدان است. دمق پیش از سال ۱۳۷۶ روستا بود، اما با مصوبه هیئت وزیران در سال ۱۳۷۶ به شهر تبدیل شد. [ ۱] دمق در شمال کبودر آهنگ و غرب رزن قرار دارد.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۳٬۷۸۳ نفر ( ۹۸۷ خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس دمق (رزن)عکس دمق (رزن)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

دَمَق
شهری در استان همدان، شهرستان رزن، و مرکز اداری بخش سردرود. با ارتفاعی حدود ۱,۸۵۰ متر، در منطقه ای کوهستانی در ۷۶کیلومتری شمال شرقی همدان و ۲۰ کیلومتری غرب شمالی رزن، سر راه روستایی رزن به قادرخلج و کبودرآهنگ قرار دارد. رودخانۀ دمق از کنار این شهر می گذرد. اقلیم این شهر معتدل مایل به سرد و نیمه خشک و جمعیت آن ۳,۱۲۷ نفر است (۱۳۸۵).

پیشنهاد کاربران

دمق یعنی ، ( چاق ) در فصل بهار بز کوهی شروع به چرای تازه کرده و وقتی پروار شد با صدای مق مق جفت گیری میکنند #اصل افرینش . . . . . # آمیزش. . . . . # یکی شدن مشروع . . . . . . . # غیرت حیوانات. . . . . #پیش تری
سرخورده
دلمرده

بپرس