دمغ شدن. [ دَ م َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) خجل و شرمسار گشتن. ( ناظم الاطباء ). || بشکسته شدن. حالتی که دست دهد کسی را که ناگهان به دیدن یا شنیدن از انتظاری مأیوس گردد. از فقدان منتظری بهم برآمدن. بعد از انتظاری شدید جواب یأس شنیدن. پس از چشم داشتی سخت دفعتاً نومید گشتن با امیدواری قلبی ناگهان مأیوس گشتن. بدان سان که در ملامح او اثر یأس ظاهر گردد. دمق شدن. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
خجل شرمسار گشتن .
واژه نامه بختیاریکا
شول بُرنیدِن
پیشنهاد کاربران
توپوزی خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، دمغ شدن . مأیوس و نومید گشتن .