جور در آمدن، جور کردن، پیوستن، طبقه بندی کردن، دمساز شدن، دسته دسته کردن
concur(فعل)
موافقت کردن، هم رای بودن، دمساز شدن
فارسی به عربی
نوع
پیشنهاد کاربران
دمساز شدن ؛ هم آهنگ و سازوار گشتن. موافقت و سازگاری نمودن. دمساز گشتن. ( یادداشت مؤلف ) : به جفت مرغ آبی باز کی شد پری با آدمی دمساز کی شد. نظامی. و رجوع به ترکیب دمساز گشتن شود.