دمساز شدن

مترادف ها

sort (فعل)
جور در آمدن، جور کردن، پیوستن، طبقه بندی کردن، دمساز شدن، دسته دسته کردن

concur (فعل)
موافقت کردن، هم رای بودن، دمساز شدن

فارسی به عربی

نوع

پیشنهاد کاربران

دمساز شدن ؛ هم آهنگ و سازوار گشتن. موافقت و سازگاری نمودن. دمساز گشتن. ( یادداشت مؤلف ) :
به جفت مرغ آبی باز کی شد
پری با آدمی دمساز کی شد.
نظامی.
و رجوع به ترکیب دمساز گشتن شود.

بپرس