دمس
لغت نامه دهخدا
دمس. [ دَ ] ( ع اِ ) کالبد مردم و جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
دمس. [ دَ ] ( ع اِ ) لغتی است در دمص. ( اقرب الموارد ). رجوع به دمص شود.
دمس. [ دُ ] ( ع اِ ) کارهای بزرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
دمس. [ دُ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ دموس. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). رجوع به دموس شود.
دمس. [ دَ م َ ] ( ع ص ) چیز پنهان کرده شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از نشوءاللغه ص 22 ).
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید