دمدمی
/damdami/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه هر دم تغییر عقیده دهد متلون المزاج .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
مردد، دمدمی، متغیر، نامعلوم، مشکوک، معلق
خیالی، واهی، دمدمی، هوس باز، ذوقی، هوس امیز
دمدمی، دارای دو جنبه، دو جنبه ای
دمدمی
دمدمی، لوس، بی وفا، متلون، بی ثبات
دمدمی، متغیر، حمله ای، هوس پرست
دمدمی، بوالهوس، متلون، عجیب و غریب
دمدمی، غیرقابل پیش بینی، غیر قابل پیشگویی، غیرقابل استناد
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کسی که نتواند در تصمیم گیری هایش ثبات داشته باشد.