دمخ

لغت نامه دهخدا

دمخ. [ دَ ] ( ع مص ) بلند گردیدن. || شکستن سر کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بلند گردیدن . شکستن سر کسی را .

پیشنهاد کاربران

بپرس