تو اگر دماغ داری گل نسبتی بکن بو
به ازین نچیده باشی گل باغ آشنایی.
ملا نسبتی ( از آنندراج ).
دلم گرفته به حدی که میل باغ ندارم به قدر آنکه بچینم گلی دماغ ندارم.
؟ ( از یادداشت مؤلف ).
- دل و دماغ داشتن ؛ نشاط و حوصله داشتن. حال و حالت داشتن. ( یادداشت مؤلف ).- دماغ کار نداشتن ؛ حال و حوصله ومیل کار نداشتن. ( یادداشت مؤلف ).
- دماغ کسی نداشتن ؛ حوصله کسی را نداشتن. کسی را تحمل نکردن :
به هر کس نیست باشد روی آن حرف پریرو را
همین از ناز آن بدخو دماغ من نمی دارد.
راقم ( از آنندراج ).