دماغ بالا بردن ؛ دماغ بالا رفتن. در دماغ آمدن. در دماغ داشتن. نخوت و غرور بهم رساندن. ( آنندراج ) :
دماغی به بالا عبث برده ای
چه جویی ز خود آنچه بسپرده ای.
ظهوری ( از آنندراج ) .
باده در سر یار در بر می رسد ما را کلیم
چون صراحی گر دماغ خویش بالا برده ایم.
کلیم ( از آنندراج ) .
دماغی به بالا عبث برده ای
چه جویی ز خود آنچه بسپرده ای.
ظهوری ( از آنندراج ) .
باده در سر یار در بر می رسد ما را کلیم
چون صراحی گر دماغ خویش بالا برده ایم.
کلیم ( از آنندراج ) .