�دمار� ترکی به طور عام معنای رگ و رگه دارد. مثلاً به رگ و ریشه های گوشت و زردپی و رگ و عصب آمیخته با گوشت می گویند دمار. با این وصف، واقعی ترین دماردرآورانِ ما کبابی ها هستند که رگ و ریشه های آمیخته با راسته ی گاو و گوسفند را درمی آورند تا گوشت، آماده ی به سیخ کشیده شدن شود.
... [مشاهده متن کامل]
در معنای مجازی دمار نیز در دهخدا چنین آمده است: دمار از جان کسی برآوردن؛ او را بسیار عذاب دادن. سخت شکنجه دادن. کنایه است از به هلاکت افکندن و هلاک کردن و کشتن او. هم چنان که فردوسی می گوید:
گر او درنیاید درین کارزار
برآریم از جانِ دیوان، دمار
اما از من می شنوید، پند سعدی کارگشاتر است:
تا بتوانی برآر از خصم، دمار
چون جنگ ندانی، آشتی عیب مدار
این بود دمار روزگار و جای اصلی آن.
... [مشاهده متن کامل]
در معنای مجازی دمار نیز در دهخدا چنین آمده است: دمار از جان کسی برآوردن؛ او را بسیار عذاب دادن. سخت شکنجه دادن. کنایه است از به هلاکت افکندن و هلاک کردن و کشتن او. هم چنان که فردوسی می گوید:
گر او درنیاید درین کارزار
برآریم از جانِ دیوان، دمار
اما از من می شنوید، پند سعدی کارگشاتر است:
تا بتوانی برآر از خصم، دمار
چون جنگ ندانی، آشتی عیب مدار
این بود دمار روزگار و جای اصلی آن.
دمار نام رگی در پاست که به عنوان شکنجه میکشیدنش
نابود کردن
کنایه از نابود کردن کسی
دمار از کسی برآوردن
دمار از کسی برآوردن