دمار از جایی برآمدن ؛ ویران گشتن آن جای :
برآمد ز کشور سراسر دمار
برین گونه فرسنگ بیش از هزار.
فردوسی.
به دین یافته این جهان پایداری
اگر دین نباشد برآید دمارش.
ناصرخسرو.
برآمد ز کشور سراسر دمار
برین گونه فرسنگ بیش از هزار.
فردوسی.
به دین یافته این جهان پایداری
اگر دین نباشد برآید دمارش.
ناصرخسرو.