دم و دستگاه

/damodastgAh/

معنی انگلیسی:
establishment, machinery

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - شکوه و جلال . ۲ - اسباب و آلات .

فرهنگ معین

(دَ مُ دَ ) (اِمر. ) هیبت ، جلال ، شکوه .

جدول کلمات

کف

پیشنهاد کاربران

دم و دستگاه ؛ شکوه و جلال. طمطراق.
- || اسباب و آلات. اسباب بزرگی. اسباب و اوضاع. مجلل.
تشکیلات
دم و دستگاه : [عامیانه، اصطلاح] ثروت، بیا و برو، تجمل، مکنت و دارایی.
paraphernalia

بپرس