دم فرو بستن
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
دم فرو بستن :خاموش شدن . ساکت شدن
دم فرو بستن. هیچ نگفتن. سکوت کردن. ( منبع: لغتنامۀ دهخدا، بر گرفته از یادداشت مرحوم دهخدا - رجوع شود به «دَم». )
مثال:
"دو چیز طیرۀ عقل است دم فروبستن
به وقتِ گفتن و گفتن به وقتِ خاموشی" ( سعدی )
مثال:
"دو چیز طیرۀ عقل است دم فروبستن
به وقتِ گفتن و گفتن به وقتِ خاموشی" ( سعدی )