دم شناس. [ دَ ش ِ ] ( نف مرکب ) حکیم و طبیب دانا و کارآزموده. ( ناظم الاطباء ). کنایه از حکیم حاذق است. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از برهان ) : زبان دان یکی مردم دم شناس طلب کردکز کس ندارد هراس.نظامی.