دم زدن بر کسی شمردن ؛ نفس زدن کسی را شمردن. انفاس کسی را شماره کردن. بر لحظات زندگی کسی مراقبت داشتن. حساب دقایق عمر کسی را داشتن :
همی دم زدن بر تو بر بشْمرد
هم او برفزاید هم او بشْکرد.
فردوسی.
همی دم زدن بر تو بر بشْمرد
هم او برفزاید هم او بشْکرد.
فردوسی.