دم روباه

لغت نامه دهخدا

دم روباه. [ دُ ] ( اِ مرکب ) گاوکش. رجوع به گاوکش شود. || ذنب الثعلب. رجوع به ذنب الثعلب شود.

دم روباه. [ دُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد با 275 تن سکنه ، آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

بپرس