دم رفتن ؛ هنگام رفتن. گاه عزیمت. زمان انتقال.
- || کنایه است از وقت مردن. هنگام مرگ. دم مرگ. ( یادداشت مؤلف ) :
دم رفتن است جانا به رخم نظاره ای کن.
؟ ( از یادداشت مؤلف ) .
- || کنایه است از وقت مردن. هنگام مرگ. دم مرگ. ( یادداشت مؤلف ) :
دم رفتن است جانا به رخم نظاره ای کن.
؟ ( از یادداشت مؤلف ) .