فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
دمِ در : جلو در ، نزدیک در .
( ( مردی دم در لبنیاتی کیک و شیرکاکائو می خورد ونگاه می کرد. . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 7 . ) )
( ( مردی دم در لبنیاتی کیک و شیرکاکائو می خورد ونگاه می کرد. . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 7 . ) )