دَم به تو =تو دار. کم حرف. فروخوردن حرف. دم بر نیاوردن
مثال از دُن آرام شلوخوف =رفقای گریگوری که اول ها رابطه او و آکسینیا را دست میگرفتند حالا پیش او دَم به تو میشدند و دست و پایشان را گم میکردند
مثال از دُن آرام شلوخوف =رفقای گریگوری که اول ها رابطه او و آکسینیا را دست میگرفتند حالا پیش او دَم به تو میشدند و دست و پایشان را گم میکردند