دم برنیامدن از جانور یا کسی

پیشنهاد کاربران

- || ساکت و خاموش برجای ماندن :
چو بانگ خیزد کامد امیر ابویعقوب
ز هیچ جانور از بیم برنیاید دم.
فرخی.
- || کنایه از برآمدن نفس آخر و مردن :
گفتی به کام روزی با تو دمی برآرم
آن کام برنیاید ترسم که دم برآید.
سعدی.

بپرس