دم برداشتن

لغت نامه دهخدا

دم برداشتن. [ دُ ب َ ت َ ]( مص مرکب ) دم گرفتن چنانکه اسب و شتر کنند. بلند کردن دم. ( یادداشت مؤلف ): اکتیار؛ دم برداشتن ناقه وقت گشنی یا دم برداشتن اسب در دویدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

دم گرفتن چنانکه اسب و شتر کنند .

پیشنهاد کاربران

یکی دیگه از معنی هاش می رشه: فریاد زدن.
آماده ی فریاد شدن، با صدای بلند چیزی را گفتن.
مثلا:
دم برمی دارد: ساکت!!

بپرس