دلچسب

/delCasb/

مترادف دلچسب: دلاویز، دلپذیر، دلپسند، دلجو، دلخواه، دلکش، دلنشین، دلنواز، مطبوع، مطلوب

معنی انگلیسی:
catchy, delicate, sweet, palatable, soft, toothsome, desirable, fit, meet, dainty, hearty, jolly

لغت نامه دهخدا

دلچسب. [ دِ چ َ ] ( نف مرکب ) چیزی که دل آنرا بخواهد. مرغوب و مطلوب. ( از آنندراج ). محبوب و مقبول و دلپذیر. ( ناظم الاطباء ) :
خواب را بر کوهکن تصویر شیرین تلخ کرد
کار چون دلچسب شد خود کارفرما می شود.
تأثیر ( از آنندراج ).
داغ از دانه خالت چه بلا دلچسب است
آه از جلوه قدت چه قدر موزون است.
ظهوری ( از آنندراج ).
شَقر؛ کار دلچسب و مقصود. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) چیزی که دل آنرا بخواهد دلپذیر دلپسند .

فرهنگ عمید

دلپذیر، دل پسند، دل نشین، چیزی که انسان آن را بخواهد و بپسندد.

مترادف ها

meet (صفت)
شایسته، مناسب، مقتضی، در خور، دلچسب

hearty (صفت)
صمیمی، قلبی، صمیمانه، دلچسب

فارسی به عربی

قلبی

پیشنهاد کاربران

لذت بخش
6037991790638960
باحال
دل افروز
دلربا
جانانه
pleasing

بپرس