دلوه

لغت نامه دهخدا

دلوه. [ دَ ] ( ع ص ) ناقه تسلی یافته از مهر بچه و الفت آن. ( منتهی الارب ). || ناقه که نه به ناقه مونس خود و نه به فرزند خود مهربانی نکند. ( از اقرب الموارد ).

دلوه. [ دُ ] ( ع مص ) مهربان نبودن ناقه بر فرزند و یا مونس خود. ( از اقرب الموارد ). || به معانی مصدر دله است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به دله شود.

فرهنگ فارسی

مهربان نبودن ناقه بر فرزند و یا مونس خود .

واژه نامه بختیاریکا

( دِلُوِه ) دلانه؛ از روی میل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی دَلْوَهُ: دلوش (نوعی سطل که با آن از چاه آب می کشند)
ریشه کلمه:
دلو (۴ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

ظرف آب کشی و وارد کردن آن به چاه. طبرسی فرموده: وارد آن را گویند که برای آب آوردن از رفقا جلو افتاده است و «اَدْلَیْتُ الدَّلْوَ» یعنی دلو را به چاه کشیدم. راغب عکس آن را گفته است یعنی «ادلیت» به معنی خارج کردم و «دلوت» به معنی فرستادم است. نا گفته نماند قول راغب در آیه شریفه بهتر بنظر می‏رسد زیرا آن شخص پس از خارج کردن دلو یوسف را دید و گفت: مژده گانی که این غلامی است. نه وقت فرستادن دلو. یعنی: کاروانی بیامد و آبدار خویش را بفرستاد چون دلو خود را بیرون کشید گفت ای مژدگانی که این غلامیست. ولی در آیات دیگر سخن مجمع البیان درست در می‏آید. * در اقرب الموارد می‏گوید «دَلّی فُلاناً مِنْ سَطْحٍ بِحَبْلٍ: ای ارسله» یعنی فلانی را با ریسمان از بلندی به پائین شاعر فرستاد شاعر می‏گوید «هُما دَلَّتانی مِنْ ثَمانینَ قامَةِ» یعنی آن دو نفر مرا از هشتاد قامتی بزیر فرستادند. علی هذا معنای «دَلّا هُما» آن است مه لغزش و سقوط داد آنها را. ظاهراً مراد از آن ساقط کردن از اراده و تصمیم باشد یعنی از تصمیمشان که می‏خواستند نخورند بر انداخت و خوردند. معنی آیه چنین می‏شود: پس به فریبی آنها را ساقط کرد چون از شجره خوردند سوأتشان بر آنها آشکار گردید. * «تُدْلوا» عطف است به «تَأْکُلُوا» و تقدیر آن چنین است «وَلا تُدْلُوا بِها اِلی الْحُکّام» و مراد از آن در آیه مطلق نزدیک کردن و دادن است. یعنی اموال خود را بنا حق مخورید و آنها را به قاضیان به طور رشوه ندهید که تا قسمتی از مال مردم را به باطل بخورید. * مرّه یعنی قوّه. افق یعنی ناحیه، تدلّی: کشیده شدن و آویزان شدن به طرف پائین است. از زجّاج نقل شده که «دَنا وَ تَدَلّی» هر دو به معنی نزدیک شدن است «دَنا» یعنی نزدیک شد «تدلّی» یعنی نزدیکتر شد، قاب به معنی مقدار و اندازه است، قوسین یعنی دو کمان. مراد از شدید القوی و ذومرّه به ظاهر جبرئیل است و این آیات کیفیّت وحی را بیان می‏کند یعنی: آن حضرت را صاحب نیروهای محکم تعلیم داده است. توانا است پس استوار و نمایان شد در حالیکه در ناحیه بالاتر بود، آنگاه نزدیک و نزدیکتر شد. که به فاصله دو کمان با نزدیکتر بود پس بنده خدا را وحی کرد آنچه وحی‏کرد. نا گفته نماند به موجب آیه وحی خدای نسبت به پیامبران سه قسم است یکی وحی و القاب بقلب. دیگری سخن گفتن از پس پرده که خدا صدا خلق می‏کند و پیغمبرش می‏شنود مثل حضرت موسی. و سوّمی فرستادن فرشته است و وحی به وسیله او. آیات سوره نجم قسم سوّم را درباره حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم بیان می‏کند.

پیشنهاد کاربران

بپرس