دلع

لغت نامه دهخدا

دلع. [ دَ ] ( ع مص ) بیرون کردن زبان را از دهن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). زبان از دهن بیرون کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || بیرون آمدن زبان از دهن از خستگی یا تشنگی ( متعدی و لازم است ). ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). زبان از دهن بیرون آمدن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ).

دلع. [ دُ ل َ ] ( ع اِ ) نوعی خارپشت بزرگ. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نوعی خارپشت بزرگ .

پیشنهاد کاربران

نوعی در پوش فلزی یا پلاستیکی برای آب. سر پوش فاضلاب.

بپرس