دلظ. [دَ ] ( ع مص ) زدن کسی را یا سپوختن در سینه وی. ( ازمنتهی الارب ). هول دادن کسی را بر سینه. ( از اقرب الموارد ). || بشتاب رفتن. ( از منتهی الارب ). با سرعت گذشتن. ( از اقرب الموارد ). || جاری شدن آب بصورت نهر از آبراهه. ( از اقرب الموارد ). دلظ. [ دِ ل َظظ ] ( ع ص ) کسی که به جبر و شدت چیزی را بکشد و براند. ( ناظم الاطباء ). کسی که بسختی براند. ( از اقرب الموارد ). مِدلَظ. رجوع به مدلظ شود.