دلشوره

/delSure/

مترادف دلشوره: اضطراب، تشویش، دلهره، قلق

متضاد دلشوره: آرامش

معنی انگلیسی:
premonition, presentiment, worry, jitters

لغت نامه دهخدا

دلشوره. [ دِ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) اضطراب. تشویش.

فرهنگ فارسی

( اسم ) اضطراب تشویش .

پیشنهاد کاربران

misgiving
presentiment
دلهره . . . . . تشویش . . . . . نگرانی . . . . .
دل نگرانی. [ دِ ن ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل نگران :
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست.
حافظ.
|| انتظار. || اندوه و ملالت. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به دل نگران شود.
foreboding. . . .
یک احساس قوی که انگار یک حادثه ای یا رویدادی در شرف وقوع هست مخصوصا رویدادی نا خوشایند.
When doctor was talking his voice was dark and foreboding
مثلا تو این مثال حرفهای دکتر به نظر مریض احساس دلشوره داده. . . لحنش طوری بوده که این حس و به مریض داده که رخداد غیر منتظره ای در شرف وقوع هست.
...
[مشاهده متن کامل]

butterfly in stomach
Worry
دلشوره داشتن
نگرانی
اضطراب
اضطراب. تشویش.
کسی که دلش شور میزنه

بپرس