دلخوری

/delxori/

معنی انگلیسی:
acrimony, glumness, offense, peeve, resentment, upset, annoyance, indignation, grievance, chagrin, edginess, gall, pique, quarrel, score, umbrage

لغت نامه دهخدا

دلخوری. [ دِ خوَ / خ ُ ] ( حامص مرکب ) رنجیدگی. آزردگی. اندک تألم و تأثر از دوستی یا یکی از کسان و خویشان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ملالت. غمگینی. گله. شکایت. نارضایی. اوقات تلخی. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
- دلخوری داشتن از کسی یا چیزی ؛ از او اندکی رنجیده بودن. از او گله مند بودن. از او ناراضی بودن.

فرهنگ فارسی

۱ - ملامت غمگینی . ۲ - رنجیدگی آزردگی .

فرهنگ معین

( ~. خُ ) (حامص . ) رنجیدگی ، آزردگی .

فرهنگ عمید

ملالت، رنجیدگی و آزردگی.

دانشنامه عمومی

دلخوری ( به انگلیسی: Annoyance ) وضعیت روحی و خلقی ناخوشایندی است که به دلیل تحریک پذیری و حواس پرتی به واسطهٔ یک اندیشه در فرد پدید می آید. این پدیده می تواند احساساتی مانند سرخوردگی و عصبانیت را در فرد تحریک نماید. بر اساس مطالعهٔ منتشر شده ای در نشریه بین المللی مدیریت تعارض، مشخص شده که واکنش یک شخص به دلخوری، دست کم آن هنگام که عاملش شخص دیگری باشد، چنانچه حل وفصل نشود، می تواند فرد دلخور را به درجات لاینحل و تشدیدکننده افراطی سوق دهد. [ ۱] جدل های هدفمند بر پایهٔ روان پریشی ( جنگ روانی ) می تواند سبب ایجاد دلخوری با قصد انحراف موضوع و از میان برداشتن سطح مقاومت در فرد هدف شود. به عنوان مثال در سال ۱۹۹۳ در ویکو، تگزاس اداره تحقیقات فدرال ایالات متحده ( اف بی آی ) در ماجرای واقعه ویکو در خارج از کلیسای فرقه داودیه با کمک بلندگوهایی اقدام به پخش ترانه هایی نمود که به طور خاص برای تحریک و ایجاد دلخوری افراد این فرقه تنظیم شده بودند تا دیوید کورش و پیروان فرقه او را مجاب به تسلیم شدن نمایند. [ ۲]
عکس دلخوریعکس دلخوری
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

offense (اسم)
توهین، حمله، رنجش، دلخوری، تجاوز، یورش، اهانت، گناه، بزه، تقصیر، لغزش، هجوم، قانون شکنی

annoyance (اسم)
رنجش، دلخوری، اذیت، ازار، ازردگی، سوزش

offence (اسم)
دلخوری، قانون شکنی

فارسی به عربی

ازعاج , مخالفة

پیشنهاد کاربران

بپرس