دلجو


مترادف دلجو: دلپذیر، دل پرور، دلچسب، دلنواز، عطوف، مهربان، ناز

متضاد دلجو: دلازار

معنی انگلیسی:
affable, agreeable

فرهنگ اسم ها

اسم: دلجو (دختر) (فارسی) (تلفظ: del ju) (فارسی: دلجو) (انگلیسی: del ju)
معنی: دلخواه، پسندیده، شایسته، نوازش کننده، تسلی دهنده، مهربان، ( به مجاز ) خوب، زیبا پسندیده، ( در قدیم ) تسلی دهنده ی دل، غم خوار، عاشق، معشوق، زیبا و پسندیده، تسلی دهنده دل
برچسب ها: اسم، اسم با د، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

دلجو. [ دِ ] ( نف مرکب ) دل جوی. دلجوینده. جوینده دل. تسلی دهنده و آرامش دهنده دل. رجوع به دلجوی شود. || مرغوب. مطلوب. پسندیده. شایسته. موافق. ( ناظم الاطباء ) :
طبع دلجو خوشتر از گنج زر و کان گهر
خوی نیکو بهتر از شاهی و ملک بیکران.
فرخی.

فرهنگ فارسی

دلخواه، پسندیده، شایسته، نوازش کننده، مهربان

فرهنگ عمید

۱. دلخواه، پسندیده، شایسته.
۲. نوازش کننده.
۳. تسلی دهنده.
۴. مهربان.

مترادف ها

affable (صفت)
دلجو، خوش برخورد، مهربان، خوش محضر، خوشخو، خوش رفتار، خوشرو

فارسی به عربی

لطیف

پیشنهاد کاربران

بپرس