دلجه

لغت نامه دهخدا

( دلجة ) دلجة. [ دَ ج َ / دُ ج َ ] ( ع اِ ) شب روی آخر شب. اسم است اِدلاج را. ( ازمنتهی الارب ). حرکت از آخر شب ، و یا حرکت در تمام شب. ( از اقرب الموارد ). رجوع به اِدلاج شود. || دلجة الضبع؛ نصف شب و نیمه شب. ( ناظم الاطباء ).

دلجة. [ دَ ج َ ] ( اِخ ) قریه ای است واقع در صعید مصر در غرب نیل که در کوه و بعید از ساحل است. ( از معجم البلدان ). و منسوب بدان دلجی شود.

فرهنگ فارسی

قریه ایست واقع در صعید مصر در غرب نیل که در کوه و بعید از ساحل است .

پیشنهاد کاربران

دلجه به تعبیر ما سرحد چهاردانگه شهرمیان. . یعنی زشت نابکار بدنهاد زشت کردار

بپرس