دلتنگ گردیدن. [ دِ ت َ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) دلتنگ شدن. دلتنگ گشتن. تنگدل گردیدن. غمگین و افسرده خاطر گشتن. تَحَجﱡم. ( از منتهی الارب ). رجوع به دلتنگ و دلتنگ گشتن شود.