لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
دلتنگ کردن، غمگین شدن، نگران شدن، نگران کردن
دلتنگ کردن، کم بها کردن، افسرده کردن، دژم کردن، از ارزش انداختن
دلتنگ کردن، افسرده کردن، افسرده بودن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دل تنگ کردن: متاثر شدن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۲ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۲ ) .