دلاص
لغت نامه دهخدا
دلاص.[ دِ ] ( ع ص ) نرم و تابان. درع دلاص ؛ زره نرم و تابان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، دِلاص ( بر صورت مفرد آن ). ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). لیث جمع آنرا دُلُص ضبط کرده است. ( از اقرب الموارد ).
دلاص. [ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ دَلِص. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به دلص شود. || ج ِ دَلصَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به دلصة شود. || ج ِ دلاص ( به صورت جمع آن ). ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید